۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه
مروری بر کتاب قتل های ناموسی بخش اول ( نمونه هایی از قتل های ناموسی )
شيدا زن 16 ساله مريواني كه يك كودك 2ساله نيز داشت در روز 88/11/ با ضربات چاقوي برادرش مهدي در خيابان جان سپرد. او كه همسري معتاد داشت، در حال حرف زدن با مردي در خيابان توسط برادرش به قتل رسيد.
مردي به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29 سال زندگي مشترك دربرابر ديدگان فرزندانش به قتل رساند.
در پاييز سال 81 ، خانواده اي در خوزستان در كيف دختر خود كارت تبريكي بدون امضاء يافتند. دختر توسط عمويش به قتل رسيد و خانواده آن دختر قاتل را بخشيدند.
سعيده دختر 14 ساله بلوچستاني به دليل شك پدر به او، به وسيله پدر، برادر ودوستان برادرش سنگسار
شد و به قتل رسيد.
دلبر خسروي، دختر 17 ساله اي در دهي نزديكي مريوان، به دليل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباري خود، توسط پدرش سر بريده شد.
مردي 46 ساله اي همسر صيغه اي و نوجوانش را كه 15 سال بيشتر نداشت به دليل سوءظن با ضربات چاقو مجروح كرد و مردي كه در خيابان در حال حرف زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند. شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران با اين استدلال كه او با تصور مهدور الدم بودن مقتول وي را كشته است، رأي خود را صادر و او را به پرداخت ديه محكوم كرد.1
در لرستان ليلا به دليل سرباز زدن از ازدواج اجباري با پسر عمويش مجبور شد كه با پسر مورد علاقه اش فرار كند. وي بعد از دستگيري توسط برادران و پسر عمويش به درختي بسته و به آتش كشيده شد.
در دزفول، جاسم كه خود داراي سه زن بوده دختر 15 ساله اش را به دليل اينكه فكر مي كرد عمويش به او تجاوز كرده، سر بريد. باز در دزفول، مردي با سوءظن به همسر دومش و با ادعاي اينكه پسرش
F متعلق به او نيست، سر وي و فرزند 7 ساله اش را بريد.
در تربت جام، مردي با همدستي برادر و پسرعمويش، خواهر جوان خود را كشته و در چاه مخروبه اي دفن كرد. وي پس از يك ماه با مراجعه به كلانتري خود را به پليس معرفي كرد و دليل اين قتل را بي حيثيت شدن خانواده اش اعلام نمود.
« شنو فرهادي » در سقز به دليل امتنا ع از ازدواج اجباري به دست برادرش کشته شد.
« فرشته نجاتي » كه 18 سال از شوهرش كوچك تر بود و به قصد طلاق به خانه پدري اش باز گشته بود، به اتهام رابطه با مردي ديگر و بر اساس يك اتهام واهي و اثبات نشده، توسط پدرش سر بريده شد.
خدیجه نیز زن جوانی است که با اتهام های واهی شوهر معتادش روبرو میشود. سپس يكي از عموها دستان او را مي گيرد و عموي ديگر با كارد ميوه خوري شروع به بريدن گردن او مي كند.خديجه، از اين جنايت جان سالم بدر برد. او مي گويد: هر قدر به عموها ي م التماس مي كردم، يكي از عموهايم فرياد مي زد بگو با كدام مرد ر ابطه داري كه شوهرت فهميده. وقتي به آنها مي گفتم : اين حرف دروغ است و من هميشه مطيع شوهرم بودم، او بيشتر فرياد مي كشيد. وقتي عمويم با چاقوي ميوه خوري ذره ذره گلويم را مي بريد احساس مي كردم كه آرام آرام روح از بدنم خارج مي شود، حتي حنجره و تارهاي صوتي ام بريده شد ولي بدنم هنوز حس داشت تا شعاع يك متري ام خون ريخته شده بود...
مردي به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29 سال زندگي مشترك دربرابر ديدگان فرزندانش به قتل رساند.
در پاييز سال 81 ، خانواده اي در خوزستان در كيف دختر خود كارت تبريكي بدون امضاء يافتند. دختر توسط عمويش به قتل رسيد و خانواده آن دختر قاتل را بخشيدند.
سعيده دختر 14 ساله بلوچستاني به دليل شك پدر به او، به وسيله پدر، برادر ودوستان برادرش سنگسار
شد و به قتل رسيد.
دلبر خسروي، دختر 17 ساله اي در دهي نزديكي مريوان، به دليل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباري خود، توسط پدرش سر بريده شد.
مردي 46 ساله اي همسر صيغه اي و نوجوانش را كه 15 سال بيشتر نداشت به دليل سوءظن با ضربات چاقو مجروح كرد و مردي كه در خيابان در حال حرف زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند. شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران با اين استدلال كه او با تصور مهدور الدم بودن مقتول وي را كشته است، رأي خود را صادر و او را به پرداخت ديه محكوم كرد.1
در لرستان ليلا به دليل سرباز زدن از ازدواج اجباري با پسر عمويش مجبور شد كه با پسر مورد علاقه اش فرار كند. وي بعد از دستگيري توسط برادران و پسر عمويش به درختي بسته و به آتش كشيده شد.
در دزفول، جاسم كه خود داراي سه زن بوده دختر 15 ساله اش را به دليل اينكه فكر مي كرد عمويش به او تجاوز كرده، سر بريد. باز در دزفول، مردي با سوءظن به همسر دومش و با ادعاي اينكه پسرش
F متعلق به او نيست، سر وي و فرزند 7 ساله اش را بريد.
در تربت جام، مردي با همدستي برادر و پسرعمويش، خواهر جوان خود را كشته و در چاه مخروبه اي دفن كرد. وي پس از يك ماه با مراجعه به كلانتري خود را به پليس معرفي كرد و دليل اين قتل را بي حيثيت شدن خانواده اش اعلام نمود.
« شنو فرهادي » در سقز به دليل امتنا ع از ازدواج اجباري به دست برادرش کشته شد.
« فرشته نجاتي » كه 18 سال از شوهرش كوچك تر بود و به قصد طلاق به خانه پدري اش باز گشته بود، به اتهام رابطه با مردي ديگر و بر اساس يك اتهام واهي و اثبات نشده، توسط پدرش سر بريده شد.
خدیجه نیز زن جوانی است که با اتهام های واهی شوهر معتادش روبرو میشود. سپس يكي از عموها دستان او را مي گيرد و عموي ديگر با كارد ميوه خوري شروع به بريدن گردن او مي كند.خديجه، از اين جنايت جان سالم بدر برد. او مي گويد: هر قدر به عموها ي م التماس مي كردم، يكي از عموهايم فرياد مي زد بگو با كدام مرد ر ابطه داري كه شوهرت فهميده. وقتي به آنها مي گفتم : اين حرف دروغ است و من هميشه مطيع شوهرم بودم، او بيشتر فرياد مي كشيد. وقتي عمويم با چاقوي ميوه خوري ذره ذره گلويم را مي بريد احساس مي كردم كه آرام آرام روح از بدنم خارج مي شود، حتي حنجره و تارهاي صوتي ام بريده شد ولي بدنم هنوز حس داشت تا شعاع يك متري ام خون ريخته شده بود...
شعری اروتیک از حافظ!!!
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز وشریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
وه که در دانه ای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز وشریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
وه که در دانه ای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است
نقد فمینیست ها به نظریه رشک الت مردانه فروید
زیگموند فروید،از برجسته ترین نظریه پردازان در تاریخ علم روانشناسی، صاحب دیدگاه های برجسته پیرامون ویژگی های شخصیتی و رفتاری جنس مونث است.برخی از این دیدگاه ها انتقادهای شدیدی را از سوی فمینیست ها و حتی روانشناسانی همچون کارن هورنای در پی داشت.در واقع انچه این دسته از اگاهان به مسایل زنان را وا داشت تا فروید را اماج شدیدترین انتقادات قرار دهند،بیان دیدگاه هایی همچون رشک التی مردانه ،رشد اخلاقی ضعیف تر و... در زنان است.فروید در نظریه الت مردانه عنوان داشته است که زنان به خاطر فقدان الت جنسی مردانه ،به مردان حسادت ورزیده و فقدان این امر را به منزله ضعف خود تلقی میکنند.از سویی ضعف انرژی لیبیدویی(زیست مایه جنسی) موجب رشد اخلاقی نازل تر در زنان میشود.
ان دسته از پژو هشگران که زندگی فروید را عمیقا بررسی کرده اند، براین باورند که نقش گذرگاههای در زندگی فروید و شرایط سیاسی -اجتماعی ان دوران ،از عوامل محتمل درشکل گیری این دیدگاهها در فروید بوده اند. فروید شخصا در کنار چنین باورهایی ،همواره بر این نکته تاکید داشتکه دربررسی چگونگی و نحوه رشد وتحول کودک اعم از دختر وپسر ،باید مولفه فرهنگ در نظر گرفته شود.در واقع به نظر میرسد فروید به این امر اشراف داشته است که علی رغم وجود مراحل جهان شمول در رشد کودکان ونوجوانان باید متغیر های دیگر ،چون فرهنگ مد نظر قرار گیرند.برخی از فمینیست ها به دلیل انچه انان تحقیر و کوچک شمردن از سوی زن عنوان کرده اند ،انتقادات شدیدی را وارد نموده اند.سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم ،بارد نظریه ها و رویکردهای تحقیر امیز نسبت به زنان ، این موضوع را مطرح کرده که ادعای وجود رشک الت مردانه و تحول اخلاقی ضعیف تر و...،ریشه در ساختار تبعیض امیز ومردسالار در جامعه دارد.به اعتقاد وی در چنین جامعه ای هویت ونقش های سنتی،به جنس مونث تحمیل شده است.دوبووار با تاکید بر اینکه،تنها وجه افتراق زنان ومردان در ساختار های زیستی است، بیان میدارد تعریف وظایف زنانه از سوی مردان با هدف توجیه ستم گری انان نسبت به زنان صورت گرفته است. و این ساختار ونوع روابط اجتماعی باید تغییر اساسی یابد.
اگاهان وطرفداران حقوق زنان علی رغم اشتراک با نظر فروید در زمینه وجود ساختارها و زمینه های زیستی(maturation) ، معتقدند که نظریه هایی همچون رشد روانی ،جنسی فروید ،همپایه ی برخی ازباور های مذهبی به استثمار و بردگی زن دامن زده است. این در حالی است که فروید هیچ گاه به صراحت ، زن را موجودی ضعیف و حقیر معرفی نکرده است.واگر دیدگاهی چون رشد اخلاقی ضعیفتر را در زنان مطرح میکند. در قالب نظریه ی جامع و علمی بوده است. از سوی دیگر به نظر میرسد ، اعتقاد برخی از هواداران حقوق زنان مبنی بر اینکه فروید موجب شد این دیدگاه – مادران عامل اصلی رشد نابهنجار واسیب های روانی کودکان هستند- رواج یابد. معلول چند عامل است: الف) کسترش بی بند وباری های جنسی که زن را همچون ابزار مصرفی –تجاری به جهان معرفی کرده است.در حالی که فروید هیچ گاه جایگاه زن را تا بدین حد تنزل نداده بود .ج)فروید به طور مشخص ومدون ،دیدگاه خود پیرامون رشد شخصیت زن را بیان نکرده است که این خود زمینه برداشت های گوناگون را فراهم اورده است.
منبع: توسط دانشجوی ارشد روانشناسی
ان دسته از پژو هشگران که زندگی فروید را عمیقا بررسی کرده اند، براین باورند که نقش گذرگاههای در زندگی فروید و شرایط سیاسی -اجتماعی ان دوران ،از عوامل محتمل درشکل گیری این دیدگاهها در فروید بوده اند. فروید شخصا در کنار چنین باورهایی ،همواره بر این نکته تاکید داشتکه دربررسی چگونگی و نحوه رشد وتحول کودک اعم از دختر وپسر ،باید مولفه فرهنگ در نظر گرفته شود.در واقع به نظر میرسد فروید به این امر اشراف داشته است که علی رغم وجود مراحل جهان شمول در رشد کودکان ونوجوانان باید متغیر های دیگر ،چون فرهنگ مد نظر قرار گیرند.برخی از فمینیست ها به دلیل انچه انان تحقیر و کوچک شمردن از سوی زن عنوان کرده اند ،انتقادات شدیدی را وارد نموده اند.سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم ،بارد نظریه ها و رویکردهای تحقیر امیز نسبت به زنان ، این موضوع را مطرح کرده که ادعای وجود رشک الت مردانه و تحول اخلاقی ضعیف تر و...،ریشه در ساختار تبعیض امیز ومردسالار در جامعه دارد.به اعتقاد وی در چنین جامعه ای هویت ونقش های سنتی،به جنس مونث تحمیل شده است.دوبووار با تاکید بر اینکه،تنها وجه افتراق زنان ومردان در ساختار های زیستی است، بیان میدارد تعریف وظایف زنانه از سوی مردان با هدف توجیه ستم گری انان نسبت به زنان صورت گرفته است. و این ساختار ونوع روابط اجتماعی باید تغییر اساسی یابد.
اگاهان وطرفداران حقوق زنان علی رغم اشتراک با نظر فروید در زمینه وجود ساختارها و زمینه های زیستی(maturation) ، معتقدند که نظریه هایی همچون رشد روانی ،جنسی فروید ،همپایه ی برخی ازباور های مذهبی به استثمار و بردگی زن دامن زده است. این در حالی است که فروید هیچ گاه به صراحت ، زن را موجودی ضعیف و حقیر معرفی نکرده است.واگر دیدگاهی چون رشد اخلاقی ضعیفتر را در زنان مطرح میکند. در قالب نظریه ی جامع و علمی بوده است. از سوی دیگر به نظر میرسد ، اعتقاد برخی از هواداران حقوق زنان مبنی بر اینکه فروید موجب شد این دیدگاه – مادران عامل اصلی رشد نابهنجار واسیب های روانی کودکان هستند- رواج یابد. معلول چند عامل است: الف) کسترش بی بند وباری های جنسی که زن را همچون ابزار مصرفی –تجاری به جهان معرفی کرده است.در حالی که فروید هیچ گاه جایگاه زن را تا بدین حد تنزل نداده بود .ج)فروید به طور مشخص ومدون ،دیدگاه خود پیرامون رشد شخصیت زن را بیان نکرده است که این خود زمینه برداشت های گوناگون را فراهم اورده است.
منبع: توسط دانشجوی ارشد روانشناسی
عشق و غریزه ی جنسی از منظر کمونیسم کارگری، بورژوازی معاصر و چپ سنتی(توسط خسرو دانش)
رفیق ناصر اصغری بحثی حول مسئله ی عشق و غریزه ی جنسی در انترناسیونال شماره ی 232 نوشته بود که حول آن بحثهایی از طرف رفقای دیگر ارائه گردید. برای شفاف شدن هر چه بیشتر بحث بهتر دیدم من نیز نظر خودم را در اینمورد بنویسم. قبل از همه چیز بهتر است اشاره شود که عشق و سکس_(تحقق غریزه ی جنسی) را دو مقوله ی جدا از هم و در تقابل هم دانستن و تکیه گاه خود را بر علم "روانشناسی مدرن" قرار دادن رویکردی نادرست است. ما علم ناب نداریم و این متد کمونیسم مارکس در مورد علم است. علم(بویژه علوم باصطلاح اجتماعی و انسانی) در جامعه ی بورژوایی شدیدا تحت تاثیر ایدئولوژی و آراء حاکم بورژوازی قرار دارد. لذا دو مقوله ی عشق و غریزه ی جنسی هم در روانشناسی مدرن در تعریف خود از این حاکمیت ایدئولوژی بورژوازی در امان نمانده است. علم فقط در حوزه ی یک رویکرد غیر طبقاتی و جامعه کمونیستی تبدیل به یک فعالیت انسانی مستقل میشود و از تاثیر طبقاتی بدور است. وقتی طبقات از بین میرود، لذا ایدئولوژی یی نیز وجود نخواهد داشت تا علم را تحت تاثیر متد طبقاتی خود قرار دهد. بنابراین روانشناسی مدرن نیز بعنوان یک علم تاریخی و غیر انتزاعی بویژه در نیمه ی دوم سده ی بیستم از تاثیر آراء حاکم بویژه ایدئولوژی پست مدرنیسم در امان نمانده است. برای اینکه بهتر به عمق این مسئله پی ببریم باید مسیر تحول در عرصه ی ایدئولوژی بورژوازی را بهتر درک کنیم تا بتوانیم به تاثیر گرفتن علم روانشناسی مدرن بعنوان یک علم "انسان شناختی" پی ببریم. روانشناسی فروید متاثر از مدرنیسم است و روانشناسی را از فاز خرافات مذهبی و خدا محوری قرون وسطایی به فاز اومانیسم بورژوایی وارد میکند. و بجای خرافاتی مثل تاثیر ماوراءالطبیعه در تحول روان و شخصیت انسانی، خود انسان و جامعه را در تکوین آن تداخل میدهد. فروید مطرح میکند که چگونگی برخورد جامعه و قدرت سیاسی( فروید از جامعه و حکومتها بعنوان سوپر من نام میبرد) به غریزه ی جنسی در آدمی در طول بویژه نیمه ی اول حیات وی، شخصیت او را(بعنوان من کنونی) میسازد. بدین معنی که سرکوب غرایز جنسی فرد توسط جامعه یا قدرت سیاسی در "ضمیر ناخود آگاه" فرد(من واقعی) بعنوان نیاز سرکوب شده تبدیل به عقده ی روانی شده و انباشت میشود و این عقده ها در فرایند تکوین شخصیت وی(بعنوان من کنونی) نقش مهمی دارد. در واقع، جدا از محدودیتها، نقصها و تک بعدی بودن تفکر فروید در عمده کردن صرفا نیاز غریزه ی جنسی آدمی(که مارکس از آن بعنوان بخشی از نیازهای انسانی نام میبرد) در تکوین شخصیت وی، مهمترین تحولی که فروید در علم روانشناسی بوجود میاورد این است که این علم را از حوزه ی ماوراء الطبیعه رها ساخته و به حوزه ی خود انسان، جامعه و محوری بودن نقش جامعه در تعیین سرنوشت و شخصیت افراد وارد کرد. اما روانشناسی دوره ی معاصر، رابطه ی خود را از تاثیر مدرنیسم بریده و از متدولوژی حاکم بر مکتب پست مدرنیسم تاثیر میگیرد. تعریف آدمی را برخلاف فروید بعنوان سوژه ی دارای عقل یا من اندیشنده ی دکارتی(که فروید از آن بعنوان ضمیر ناخود آگاه و پنهان ادمی نام میبرد) به تعریف آدمی بعنوان "وجود" هایدگری(یکی از بزرگترین متفکرین بوجود آورنده ی مبانی فکری مکتب پست مدرنیسم در نیمه اول قرن بیستم) کاهش داده و اصولا مقوله ای بنام "ضمیر ناخود آگاه" را در آدمی نفی میکند و تسلیم من از خود بیگانه و مسخ شده ی آدمی توسط سرمایه میشود. تعریف آدمی را با نفی موجود دارای عقل و تفکر به تعریف ادمی بعنوان موجودی پایین تر از سر و مغز کاهش میدهد." وجود"ی که ذات انسانی در او نفی شده و وجود حیوانی نقطه ی عزیمت تعریف وی میشود. در واقع انسان سیاسی مدرنیته تحت الشعاع موجود پست و از خود بیگانه ی جامعه ی مدنی قرار گرفته و بدینگونه پست مدرنیسم نقطه ی عزیمت خود را برمبنای نفی انسان سیاسی و برجسته کردن فرد حیوانی و تحقیر شده ی اقتصادی جامعه ی مدنی قرار میدهد. پست مدرنیسم انسانیت آدمی را نفی کرده و عملا حیوانیت را مبنای تعریف او قرار میدهد. در واقع عشق بعنوان یک ویژگی مهم انسانی در وی نفی شده و غریزه ی جنسی بمفهوم حیوانی برجسته میشود. مدرنیسم یا اومانیسم بورژوایی عشق جنسی مدرن را جایگزین عشق سنتی یا لیلی و مجنونی(ماقبل سرمایه) میکند. پست مدرنیسم از یکطرف بطور اثباتی سکس حیوانی و غریزه ی جنسی حیوانی را جایگزین عشق جنسی مدرنیسم میکند و از طرف دیگر از نظر سیاسی با رجوع به نسبیت فرهنگی به عشق سنتی بعنوان بخشی از فرهنگ مردم "جهانسوم" میدان میدهد و این دو روی یک سکه در مکتب پست مدرنیسم است که در نهایت علیه انسان و بنفع مذهب و سرمایه است. مدرنیسم عشق را بعنوان ویژگی انسانی انکار نمیکند اما ریشه ی این ویژگی انسانی را به طبیعت حیوانی بعنوان غریزه ی جنسی حیوانی ربط میدهد و این تناقض ناشی از نیازهای سرمایه در دوره ی مدرنیسم است. مدرنیسم در نهایت ناچار میشود انسان سیاسی و دارای حقوق شهروندی را در عرصه ی اقتصادی یا جامعه مدنی به یک موجود تحقیر شده و از خود بیگانه تبدیل کند که ناچار است در یک رابطه ی غیر انسانی جنسی به تولید مثل کارگران آینده برای سرمایه بپردازد. در حالیکه پست مدرنیسم بطور اثباتی و تئوریک، از ریشه عشق را بعنوان یک مفهوم و مقوله ی کلی یا انسانی انکار کرده و به وجود حیوانی و تعریف آدمی بعنوان صرفا تحقق غرایز بلاواسطه ی حیوانی معتقد میشود که قرار است نیاز جنسی خود را بدون واسطه از طبیعت حیوانی برآورد کند و از طرف دیگر با رواج دادن به عشق سنتی، ناموس پرستی، مرد سالاری و کلا فرهنگ شرقی "جهانسومی"(نسبیت فرهنگی) سعی میکند نیازهای سیاسی نظم نوین جهانی سرمایه را برآورد کند. به این ترتیب تعریف مدرنیسم و پست مدرنیسم و در نتیجه علوم روانشناختی مربوط به ایندو دوره از انسان و در نتیجه از عشق وغریزه ی جنسی ی مربوط به انسان کاملا وابسته به نیازهای سرمایه در این دو دوره است. بورژوازی مدرن در عرصه ی سیاسی به انسان سیاسی صوری(شهروند بورژوایی) نیاز داشته و در عرصه ی اقتصادی و مدنی به انسان از خود بیگانه و تحقیر شده نیاز دارد و بورژوازی نظم نوینی ارتجاعی هم در هر دو عرصه به آدمی با تعریفی حیوانی و تحقیر شده نیاز دارد و در نتیجه علوم پزشکی روانشناختی هر دوره هم با توجه به چنین نیازهایی به سازماندهی روانی انسانها در جامعه میپردازند و بهداشت روانی مختص خود را دارند.
کمونیسم کارگری به این دو مقوله(عشق و مسئله ی جنسی) از بعدی کاملتر از مدرنیسم و پست مدرنیسم نگاه میکند، هرچند تعریف مدرنیسم از ایندو مقوله را مترقی تر از تعریف ارتجاعی مکتب پست مدرنیسم از انسان بعنوان حیوان یا "وجود" بدون مغز و تفکر و اراده میداند. کمونیسم، عشق را بعنوان یک رابطه ی عالی انسانی برجسته میکند و حیوان را بدور از این رابطه عالی انسانی میبیند، در حالیکه غریزه ی جنسی در انسان را دارای طبیعت حیوانی ندانسته بلکه بعنوان طبیعت انسانی شده تعریف کرده و تحقق آنرا استراتژی خود قرار میدهد. یعنی غریزه ای که نه بطور بلاواسطه بلکه از روی انتخاب آگاهانه ی دو انسان برآورد میشود. دو انسانی که نه بزور بلکه با انتخاب آگاهانه تصمیم به ارضاء متقابل میگیرند و در نتیجه طبیعت خود را انسانی میکنند نه حیوانی. مارکس بین انسان و حیوان چنین تمایزی قائل میشود و اتفاقا برخلاف تفکر برخی، رابطه ی جنسی انسانی شده را تحقق بلاواسطه ی غریزه ی جنسی نمیخواند و بلاواسطگی این شکل رابطه را از آن حیوان میداند. بنابراین در توضیح برنامه ی یک دنیای بهتر در این رابطه نباید بگوییم که کمونیسم کارگری طرفدار تحقق رابطه ی جنسی بلاواسطه بین انسانهاست، چون انتخاب آگاهانه ی دو انسان در اینمورد خود، ایجاد یک رابطه ی با واسطه ی انسانی ست.
در کل، عشق از منظر پست مدرنیسم نه یک رابطه ی عالی انسانی بلکه یک رابطه ی انتزاعی و غیر واقعی ست که با تعمیم یافتن این متد به روانشناسی معاصر تبدیل به یک کنش بیمارگونه ی دماغی بین دو فرد انسانی میشود. چونکه اصولا پست مدرنیسم تمام مفاهیم انسانی را مفاهیم انتزاعی و غیر واقعی میداند. یک حیوان بالغ شده وقتی با حیوانی از نوع خود روبرو میشود هرگز احساس عشق به او را پیدا نمیکند، بلکه بلافاصله احساس جنسی و غریزی در وی بیدار شده و بلاواسطه به ارضاء طبیعت حیوانی خود به حکم زور جسمی خود اقدام میکند(یعنی اگر رقیبی سر راه او قرار بگیرد که از او قویتر از نظر جسمی باشد از میدان بدر رفته و جنس مخالف خود را تسلیم وی میکند)، اما یک فرد انسانی بالغ شده وقتی با جنس مخالف خود مواجه میشود در درجه ی اول در او احساس زیباپرستی انسانی بیدار شده و بطور نسبی با چنین معیاری وی را انتخاب آگاهانه میکند. در درجه ی اول احساس دوست داشتن و عشق بعنوان یک احساس انسانی ایده آل در وی بیدار شده و بعدا به رابطه ی جنسی و سکس منجر میشود. بطوریکه بدلیل تعریفی سوژه گرایانه یا سوبژکتیویستی از انسان امکان دارد وی با مشاهده ی برخوردهایی غیر دوست داشتنی و غیراجتماعی در همان ابتدا از طرف مقابل خود زده شده و حتی احساس جنسی و سکس نیز به وی پیدا نکند. تفاوت انسان با حیوان چنین ویژگیهایی دارد و از قانومندیهای متفاوتی تبعیت میکند. لذا از نظر مارکس یک حیوان با جنس مخالف خود نه بعنوان بخشی از اجتماع بلکه بعنوان بخشی از طبیعت ارتباط برقرار میکند. بهمین علت مارکس معتقد است حیوان برای خود اجتماعی ندارد و قائل نیست. لذا کمونیسم عشق را برخلاف مورد نظر مدرنیسم در یک فرایند طبیعی تکامل یافته یا غریز ی انسانی شده تداوم میبخشد در صورتیکه مدرنیسم یا بورژوازی مدرن عشق را بعنوان یک احساس انسانی متقابل در یک فرایند طبیعی حیوانی به اتمام میرساند. کمونیسم با کنار زدن دیوار اخلاقیات و معیارهای سنتی عشق را بعنوان یک رابطه ی ایده آل انسانی از یک شکل تقدس گونه و شبه مذهبی در آورده و در یک حوزه ی طبیعت انسانی شده یعنی سکس و رابطه ی جنسی آگاهانه و متقابل وارد میکند. از نظر کمونیسم عشق یک احساس و رابطه ی عقب مانده و سنتی یا بیماری دماغی نیست بلکه در جامعه ای سنتی بعنوان یک رابطه ی انسانی عالی در اسارت حصار اخلاقی ست که این حصار آنرا به یک رابطه ی زجرآور شبه مذهبی و مقدس تبدیل میکند و در نهایت از آن یک اسطوره میسازد. کمونیسم این حصار را فرو میریزد و عشق را به یک رابطه ی خوشایند و لذتبخش انسانی و غیر مذهبی تبدیل میکند. با توجه به این متد، از نظر کمونیسم، عشق، از خود بیگانگی غریزه ی جنسی نیست. بلکه هر دو شکلی متفاوت از یک فرایند انسانی هستند که با پیوند خوردن بهم یک رابطه ی عالی انسانی را تکمیل میکنند. عشق نمودی از ویژگی انسان اجتماعی و سکس انسانی آزادانه و اگاهانه نمودی از شیوه ی تولید کمونیستی ست. لذا این عدم وجود عشق در جامعه ی سرمایه داری معاصر است که گویای بیماری دماغی انسانها یا از خودبیگانگی آنهاست، نه وجود آن. عشق نشانی از یگانگی واقعی انسانها در جامعه ی کمونیستی ست نه ناشی از از خوبیگانگی غریزه ی جنسی آدمی. لذا عشق بمفهوم اسارت به دیگری و نفی آزادی نیست، چون آزادی بمفهوم رهایی از انسانیت نیست، بلکه تحقق انسانیت است. با این اوصاف انسانیت هم بمفهوم انتزاعی و غیراجتماعی نیست، بلکه بمفهوم انسانیت اجتماعی ست. گرایشی که عشق را اسارت به دیگری میداند در واقع از آزادی تعریفی ضد انسانی دارد. آزادی از نظر کمونیسم ارتباط تنگاتنگی با تحقق انسانیت اجتماعی و فردی دارد. بنوعی میشود گفت این پست مدرنیسم است که با تایید عشق سنتی و تقدیس شده بعنوان بخشی از فرهنگ شرقی به اسارت انسانها در حصار اسطوره ها و اخلاقیات ارتجاعی پناه میاورد. عشق از نظر کمونیسم فقط احساس ساده و بی ریای دوست داشتن متقابل انسانی ست.
مکتب پست مدرنیسم و در نتیجه روانشناسی معاصر(برخلاف مدرنیسم و کمونیسم کارگری) نه به عشق معتقد است، چون انرا یک تخیل و توهم بیمار گونه میبیند و نه به غریزه و در نتیجه سکس و ارتباط جنسی انسانی شده معتقد است، چون اساسا آدمی را نه بعنوان سوژه و عنصر دخالتگر و آگاه بلکه بعنوان "وجود" بدون سر و یا پایین تر از مغز تبیین میکند. لذا پست مدرنیسم برخلاف مدرنیسم و کمونیسم به یک ماتریالیسم ارتجاعی متکی ست. نه ماتریالیسم متافیزیک بورژوازی مدرن و نه ماتریالیسم پراتیک مارکس و کمونیسم کارگری، بلکه ماتریالیسم وجود گرای حیوانی و ارتجاعی بورژوازی معاصر که در خدمت نظم نوین جهانی سرمایه است(1).
درک حیوانی از انسان( و نیزانکار ویژگیهای انسانی) و در نتیجه غریزه ی جنسی باعث میشود به نگرشی تک بعدی(بیولوژیک) از بلوغ جنسی برسیم، یعنی نگرشی بیولوژیک و تخصصی پزشکی که درکی کاملا بورژوایی از مسئله ی جنسی ست. این نگرش باعث میشود بمثابه مذهب اسلام و پیغمبر آن بلوغ جنسی انسانها را نتیجه ی شرایط اب و هوایی بدانیم و بین جغرافیای شمال و جنوب از این بعد تفاوت قائل بشویم. در صورتیکه با یک رویکرد انسانی از بلوغ جنسی این قضیه را بعنوان یک مسئله ی چند بعدی خواهیم نگریست. لذا بلوغ جنسی نه در یک فرایند ساده ی بیولوژیک بلکه در یک فرایند چند بعدی انسانی، اجتماعی و بیولوژیک حاصل میشود، نه فقط صرفا بیولوژیک. زمانیکه یک انسان بتواند از عملکرد خود در مقابل قانون در این عرصه بطور آگاهانه دفاع کند. وگرنه برخلاف چنین درکی از قضیه میبایست همانطوریکه دین اسلام گفته است بپذیریم که دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد و حتی از نظر بیولوژیک و پزشکی نیز علایم این بلوغ جنسی را در جسم خود بروز میدهد. پس منظور برنامه ی یک دنیای بهتر صرفا بلوغ جنسی از نظر بیولوژیک و پزشکی نیست بلکه بلوغ جنسی در یک فرایند چند بعدی است. برداشتی صرفا بیولوژیک از بلوغ جنسی نوعی برداشت حیوانی ست، چون عوامل دیگر انسانی و اجتماعی را در فرایند تکوین بلوغ جنسی انکار میکند.
چپ سنتی یا کمونیسم بورژوایی اردوگاهی از آنجا که از درک مقوله ای بنام انسان اجتماعی عاجز است و نیز انسانرا یک حیوان تکامل یافته میداند(با تبیینی تکامل گرایانه وغلط از دستاوردهای داروین که متاثر از نظریه ی جمعیت مالتوس و در نتیجه تعمیم متد تئوری "تنازع بقاء" به مسائل اجتماعی و انسانی بود) و نیازهای او را بمثابه نیازهای یک حیوان تبیین میکند به مقوله ای بنام عشق و دیگر احساسات انسانی معتقد نیست و آنرا بعنوان یک "خصلت بورژوایی" ارزیابی میکند. چون اساسا با انسانگرایی کمونیسم مارکس بیگانه بوده و از انسان برداشتی حیوانی دارد. به این دلیل چپ سنتی از جامعه ی کمونیستی برداشتی ناتورالیستی از نوع حیوانی و عقب مانده دارد، نه بقول مارکس ناتورالیسمی تکامل یافته. لذا چپ سنتی از جامعه ی کمونیستی برداشتی نه اجتماعی و انسانی بلکه برداشتی حیوانی و رمه گونه دارد. همین مبنا باعث میشود با جنس مخالف خود نه بر اساس یک تمایل انسانی بلکه بر اساس تمایل حیوانی و در نتیجه شبه اخلاقی ارتباط برقرار کند. لذا با توجه به این متد جامعه ی مورد نظر چپ سنتی(همانطور که مارکس در نقد کمونیسم نارس مطرح میکند) جامعه ایست حیوانی که در نهایت با نفی انسانگرایی مارکس و منصور حکمت با برداشت اخلاقی و شبه مذهبی از جنس زن به اشتراک زنان معتقد نائل میشود. چون برداشت حیوانی از انسان، نیازها و ویژگیهای او مبنا را بر استیلای فیزیکی و جسمی بین دو جنس مخالف گذاشته و عملا در نهایت به مردسالاری منجر میشود. کمونیسمی که بر اساس مردسالاری سازماندهی اقتصادی میشود در نهایت به تصاحب و اشتراک جمعی زنان منجر میشود، همانطور که در عرصه ی روابط تولیدی انسانیت اجتماعی و فردی وجود ندارد و جامعه ی کاذب بر روابط انسانی حاکم است. چپ سنتی از آنجا که انسان اجتماعی، نیازها و ویژگیهای او را درک نمیکند تمام برداشت حیوانی(ناتورالیسم عقب مانده) و غیر اجتماعی خود از انسانرا به جامعه ی کمونیستی مورد نظر خود تعمیم میدهد. همانطور که عشق از نظر وی به یک خصلت بورژوایی مفهوم داده میشود، رابطه جنسی، سکس آزادانه و آگاهانه ی انسانها نیز به بی بند و باری جنسی معنی میشود. از طرف دیگر بی بند و باری جنسی نیز به به مردسالاری منتهی میشود و مرد سالاری به درکی کالایی از زن و در نتیجه اشتراک زنان.
6 مارس 2008
(1)در کاملتر کردن این پاراگراف لازم است بگویم که من بکار بردن واژه های فلسفی را بمعنی رویکرد فلسفی به جهان واقعیت انسانی نمیدانم. بلکه رویکرد فلسفی زمانی متحقق میشود که ما بمثابه فیلسوفان، جهان انسانی را "تفسیر و تاویل" کنیم. یعنی برداشتی وارونه از جهان وارونه که به تغییر منجر نشود، حال میخواهد واژه ی فلسفی بکار برده باشد و یا نبرده باشد. این متد مارکس از تبیین فلسفی جهان انسانی ست.
منبع:http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m03/7_xosro.htm
کمونیسم کارگری به این دو مقوله(عشق و مسئله ی جنسی) از بعدی کاملتر از مدرنیسم و پست مدرنیسم نگاه میکند، هرچند تعریف مدرنیسم از ایندو مقوله را مترقی تر از تعریف ارتجاعی مکتب پست مدرنیسم از انسان بعنوان حیوان یا "وجود" بدون مغز و تفکر و اراده میداند. کمونیسم، عشق را بعنوان یک رابطه ی عالی انسانی برجسته میکند و حیوان را بدور از این رابطه عالی انسانی میبیند، در حالیکه غریزه ی جنسی در انسان را دارای طبیعت حیوانی ندانسته بلکه بعنوان طبیعت انسانی شده تعریف کرده و تحقق آنرا استراتژی خود قرار میدهد. یعنی غریزه ای که نه بطور بلاواسطه بلکه از روی انتخاب آگاهانه ی دو انسان برآورد میشود. دو انسانی که نه بزور بلکه با انتخاب آگاهانه تصمیم به ارضاء متقابل میگیرند و در نتیجه طبیعت خود را انسانی میکنند نه حیوانی. مارکس بین انسان و حیوان چنین تمایزی قائل میشود و اتفاقا برخلاف تفکر برخی، رابطه ی جنسی انسانی شده را تحقق بلاواسطه ی غریزه ی جنسی نمیخواند و بلاواسطگی این شکل رابطه را از آن حیوان میداند. بنابراین در توضیح برنامه ی یک دنیای بهتر در این رابطه نباید بگوییم که کمونیسم کارگری طرفدار تحقق رابطه ی جنسی بلاواسطه بین انسانهاست، چون انتخاب آگاهانه ی دو انسان در اینمورد خود، ایجاد یک رابطه ی با واسطه ی انسانی ست.
در کل، عشق از منظر پست مدرنیسم نه یک رابطه ی عالی انسانی بلکه یک رابطه ی انتزاعی و غیر واقعی ست که با تعمیم یافتن این متد به روانشناسی معاصر تبدیل به یک کنش بیمارگونه ی دماغی بین دو فرد انسانی میشود. چونکه اصولا پست مدرنیسم تمام مفاهیم انسانی را مفاهیم انتزاعی و غیر واقعی میداند. یک حیوان بالغ شده وقتی با حیوانی از نوع خود روبرو میشود هرگز احساس عشق به او را پیدا نمیکند، بلکه بلافاصله احساس جنسی و غریزی در وی بیدار شده و بلاواسطه به ارضاء طبیعت حیوانی خود به حکم زور جسمی خود اقدام میکند(یعنی اگر رقیبی سر راه او قرار بگیرد که از او قویتر از نظر جسمی باشد از میدان بدر رفته و جنس مخالف خود را تسلیم وی میکند)، اما یک فرد انسانی بالغ شده وقتی با جنس مخالف خود مواجه میشود در درجه ی اول در او احساس زیباپرستی انسانی بیدار شده و بطور نسبی با چنین معیاری وی را انتخاب آگاهانه میکند. در درجه ی اول احساس دوست داشتن و عشق بعنوان یک احساس انسانی ایده آل در وی بیدار شده و بعدا به رابطه ی جنسی و سکس منجر میشود. بطوریکه بدلیل تعریفی سوژه گرایانه یا سوبژکتیویستی از انسان امکان دارد وی با مشاهده ی برخوردهایی غیر دوست داشتنی و غیراجتماعی در همان ابتدا از طرف مقابل خود زده شده و حتی احساس جنسی و سکس نیز به وی پیدا نکند. تفاوت انسان با حیوان چنین ویژگیهایی دارد و از قانومندیهای متفاوتی تبعیت میکند. لذا از نظر مارکس یک حیوان با جنس مخالف خود نه بعنوان بخشی از اجتماع بلکه بعنوان بخشی از طبیعت ارتباط برقرار میکند. بهمین علت مارکس معتقد است حیوان برای خود اجتماعی ندارد و قائل نیست. لذا کمونیسم عشق را برخلاف مورد نظر مدرنیسم در یک فرایند طبیعی تکامل یافته یا غریز ی انسانی شده تداوم میبخشد در صورتیکه مدرنیسم یا بورژوازی مدرن عشق را بعنوان یک احساس انسانی متقابل در یک فرایند طبیعی حیوانی به اتمام میرساند. کمونیسم با کنار زدن دیوار اخلاقیات و معیارهای سنتی عشق را بعنوان یک رابطه ی ایده آل انسانی از یک شکل تقدس گونه و شبه مذهبی در آورده و در یک حوزه ی طبیعت انسانی شده یعنی سکس و رابطه ی جنسی آگاهانه و متقابل وارد میکند. از نظر کمونیسم عشق یک احساس و رابطه ی عقب مانده و سنتی یا بیماری دماغی نیست بلکه در جامعه ای سنتی بعنوان یک رابطه ی انسانی عالی در اسارت حصار اخلاقی ست که این حصار آنرا به یک رابطه ی زجرآور شبه مذهبی و مقدس تبدیل میکند و در نهایت از آن یک اسطوره میسازد. کمونیسم این حصار را فرو میریزد و عشق را به یک رابطه ی خوشایند و لذتبخش انسانی و غیر مذهبی تبدیل میکند. با توجه به این متد، از نظر کمونیسم، عشق، از خود بیگانگی غریزه ی جنسی نیست. بلکه هر دو شکلی متفاوت از یک فرایند انسانی هستند که با پیوند خوردن بهم یک رابطه ی عالی انسانی را تکمیل میکنند. عشق نمودی از ویژگی انسان اجتماعی و سکس انسانی آزادانه و اگاهانه نمودی از شیوه ی تولید کمونیستی ست. لذا این عدم وجود عشق در جامعه ی سرمایه داری معاصر است که گویای بیماری دماغی انسانها یا از خودبیگانگی آنهاست، نه وجود آن. عشق نشانی از یگانگی واقعی انسانها در جامعه ی کمونیستی ست نه ناشی از از خوبیگانگی غریزه ی جنسی آدمی. لذا عشق بمفهوم اسارت به دیگری و نفی آزادی نیست، چون آزادی بمفهوم رهایی از انسانیت نیست، بلکه تحقق انسانیت است. با این اوصاف انسانیت هم بمفهوم انتزاعی و غیراجتماعی نیست، بلکه بمفهوم انسانیت اجتماعی ست. گرایشی که عشق را اسارت به دیگری میداند در واقع از آزادی تعریفی ضد انسانی دارد. آزادی از نظر کمونیسم ارتباط تنگاتنگی با تحقق انسانیت اجتماعی و فردی دارد. بنوعی میشود گفت این پست مدرنیسم است که با تایید عشق سنتی و تقدیس شده بعنوان بخشی از فرهنگ شرقی به اسارت انسانها در حصار اسطوره ها و اخلاقیات ارتجاعی پناه میاورد. عشق از نظر کمونیسم فقط احساس ساده و بی ریای دوست داشتن متقابل انسانی ست.
مکتب پست مدرنیسم و در نتیجه روانشناسی معاصر(برخلاف مدرنیسم و کمونیسم کارگری) نه به عشق معتقد است، چون انرا یک تخیل و توهم بیمار گونه میبیند و نه به غریزه و در نتیجه سکس و ارتباط جنسی انسانی شده معتقد است، چون اساسا آدمی را نه بعنوان سوژه و عنصر دخالتگر و آگاه بلکه بعنوان "وجود" بدون سر و یا پایین تر از مغز تبیین میکند. لذا پست مدرنیسم برخلاف مدرنیسم و کمونیسم به یک ماتریالیسم ارتجاعی متکی ست. نه ماتریالیسم متافیزیک بورژوازی مدرن و نه ماتریالیسم پراتیک مارکس و کمونیسم کارگری، بلکه ماتریالیسم وجود گرای حیوانی و ارتجاعی بورژوازی معاصر که در خدمت نظم نوین جهانی سرمایه است(1).
درک حیوانی از انسان( و نیزانکار ویژگیهای انسانی) و در نتیجه غریزه ی جنسی باعث میشود به نگرشی تک بعدی(بیولوژیک) از بلوغ جنسی برسیم، یعنی نگرشی بیولوژیک و تخصصی پزشکی که درکی کاملا بورژوایی از مسئله ی جنسی ست. این نگرش باعث میشود بمثابه مذهب اسلام و پیغمبر آن بلوغ جنسی انسانها را نتیجه ی شرایط اب و هوایی بدانیم و بین جغرافیای شمال و جنوب از این بعد تفاوت قائل بشویم. در صورتیکه با یک رویکرد انسانی از بلوغ جنسی این قضیه را بعنوان یک مسئله ی چند بعدی خواهیم نگریست. لذا بلوغ جنسی نه در یک فرایند ساده ی بیولوژیک بلکه در یک فرایند چند بعدی انسانی، اجتماعی و بیولوژیک حاصل میشود، نه فقط صرفا بیولوژیک. زمانیکه یک انسان بتواند از عملکرد خود در مقابل قانون در این عرصه بطور آگاهانه دفاع کند. وگرنه برخلاف چنین درکی از قضیه میبایست همانطوریکه دین اسلام گفته است بپذیریم که دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد و حتی از نظر بیولوژیک و پزشکی نیز علایم این بلوغ جنسی را در جسم خود بروز میدهد. پس منظور برنامه ی یک دنیای بهتر صرفا بلوغ جنسی از نظر بیولوژیک و پزشکی نیست بلکه بلوغ جنسی در یک فرایند چند بعدی است. برداشتی صرفا بیولوژیک از بلوغ جنسی نوعی برداشت حیوانی ست، چون عوامل دیگر انسانی و اجتماعی را در فرایند تکوین بلوغ جنسی انکار میکند.
چپ سنتی یا کمونیسم بورژوایی اردوگاهی از آنجا که از درک مقوله ای بنام انسان اجتماعی عاجز است و نیز انسانرا یک حیوان تکامل یافته میداند(با تبیینی تکامل گرایانه وغلط از دستاوردهای داروین که متاثر از نظریه ی جمعیت مالتوس و در نتیجه تعمیم متد تئوری "تنازع بقاء" به مسائل اجتماعی و انسانی بود) و نیازهای او را بمثابه نیازهای یک حیوان تبیین میکند به مقوله ای بنام عشق و دیگر احساسات انسانی معتقد نیست و آنرا بعنوان یک "خصلت بورژوایی" ارزیابی میکند. چون اساسا با انسانگرایی کمونیسم مارکس بیگانه بوده و از انسان برداشتی حیوانی دارد. به این دلیل چپ سنتی از جامعه ی کمونیستی برداشتی ناتورالیستی از نوع حیوانی و عقب مانده دارد، نه بقول مارکس ناتورالیسمی تکامل یافته. لذا چپ سنتی از جامعه ی کمونیستی برداشتی نه اجتماعی و انسانی بلکه برداشتی حیوانی و رمه گونه دارد. همین مبنا باعث میشود با جنس مخالف خود نه بر اساس یک تمایل انسانی بلکه بر اساس تمایل حیوانی و در نتیجه شبه اخلاقی ارتباط برقرار کند. لذا با توجه به این متد جامعه ی مورد نظر چپ سنتی(همانطور که مارکس در نقد کمونیسم نارس مطرح میکند) جامعه ایست حیوانی که در نهایت با نفی انسانگرایی مارکس و منصور حکمت با برداشت اخلاقی و شبه مذهبی از جنس زن به اشتراک زنان معتقد نائل میشود. چون برداشت حیوانی از انسان، نیازها و ویژگیهای او مبنا را بر استیلای فیزیکی و جسمی بین دو جنس مخالف گذاشته و عملا در نهایت به مردسالاری منجر میشود. کمونیسمی که بر اساس مردسالاری سازماندهی اقتصادی میشود در نهایت به تصاحب و اشتراک جمعی زنان منجر میشود، همانطور که در عرصه ی روابط تولیدی انسانیت اجتماعی و فردی وجود ندارد و جامعه ی کاذب بر روابط انسانی حاکم است. چپ سنتی از آنجا که انسان اجتماعی، نیازها و ویژگیهای او را درک نمیکند تمام برداشت حیوانی(ناتورالیسم عقب مانده) و غیر اجتماعی خود از انسانرا به جامعه ی کمونیستی مورد نظر خود تعمیم میدهد. همانطور که عشق از نظر وی به یک خصلت بورژوایی مفهوم داده میشود، رابطه جنسی، سکس آزادانه و آگاهانه ی انسانها نیز به بی بند و باری جنسی معنی میشود. از طرف دیگر بی بند و باری جنسی نیز به به مردسالاری منتهی میشود و مرد سالاری به درکی کالایی از زن و در نتیجه اشتراک زنان.
6 مارس 2008
(1)در کاملتر کردن این پاراگراف لازم است بگویم که من بکار بردن واژه های فلسفی را بمعنی رویکرد فلسفی به جهان واقعیت انسانی نمیدانم. بلکه رویکرد فلسفی زمانی متحقق میشود که ما بمثابه فیلسوفان، جهان انسانی را "تفسیر و تاویل" کنیم. یعنی برداشتی وارونه از جهان وارونه که به تغییر منجر نشود، حال میخواهد واژه ی فلسفی بکار برده باشد و یا نبرده باشد. این متد مارکس از تبیین فلسفی جهان انسانی ست.
منبع:http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m03/7_xosro.htm
عشق شبکه و سکس مجازی
در سايه تحولات شگفتآور و مبهوتكنندهي تكنولوژي، امروزه شاهد شكلگيري نوعي روابط جديد عاشقانه و شكلجديدي از روابط جنسي در فضاي مجازي هستيم. سكس مجازي موضوعي جديد است كه به سرعت در حال گسترش ميباشد، به طوري كه شركتها و پايگاههاي بسياري، توجه خود را تنها معطوف به اين موضوع و نزديكتر نمودن اين نوع سكس مجازي و سكس طبيعي كردهاند.
● نويسنده: آلبرت - بن شاب
● منبع: ماهنامه - سياحت غرب - 1384 - شمارهي 30 - تاريخ شمسی نشر 00/00/1384
نوعي عشق در شبكه اينترنت شكل گرفته است. زنان و مردان ميتوانند همديگر را در فضاي اينترنت ملاقات كنند. عاشق يكديگر شوند. براي اكثر مردم، چنين عشقي، جذاب و جالب و در برخي موارد به روابطي طولاني حتي ازدواج ميانجامد. براي برخي ديگر، سكس مجازي ميتواند به كابوسي تبديل شود و فرد را مجبور سازد تا خانه و كاشانه خود را در جستجوي معشوق اينترنتياش رها كند.
اينترنت اين قدرت را دارد تا به نحوي بنيادين، اعمال، آداب و فرهنگ جنسي و به ويژه تجربه جنسي بشر را تغيير دهد و حتي ميتواند تعريف ما از رفتار جنسي را متحول سازد.
استفاده از كامپيوتر با هدف شكل دادن به رفتاري خصوصي و صميمانه با ديگران، پديدهاي نسبتاً جديد است. براي برخي بسيار جذاب است و جذابيت آن هم دقيقاً به خاطر آن است كه چنين روابطي با ابزاري مرموز و قدرتمند يعني اينترنت و در فضايي مجازي شكل ميگيرد. عاشق اينترتي به مدد چنين تحولي ميتواند بدون حضور فيزيكي، به منزل و يا دفتر كار ديگري وارد شود و اين عين جادوگري است.
افراد شكاك، چنين عشق شبكهاي را عشقي سرد و دروغين ميخوانند كه هر آن چه را كه در خلوت بشر جنبهاي اصيل و ارزشمند دارد، به نابودي ميكشاند. استدلال آنان بر اين است كه آخر چگونه فرد با واژه و جملهاي كه در صفحه كامپيوتر نقش ميبندد، ميتواند عاشق ديگري شود؟
در دنياي مجازي، مردم زودتر از حد معمول عاشق يكديگر ميشوند. چرا؟ به راستي چرا در اتاقهاي گفتگوي اينترنتي، بيش از حد معمول شاهد عشق بازي و عشوهگري افراد هستيم؟ آيا اين مسأله به واسطه گمنامي و چند هويتي افراد در چنين فضايي است؟ و اساساً مشخصههاي عشق شبكه چيست؟ آيا ميتوان صريحاً عشق شبكه را از عشق سنتي متمايز ساخت؟ چه كساني به عشق شبكه گرفتار ميشوند؟ و محدوديتها و امكانات چنين عشقي چيست؟
اصولاً در چنين عشقي، نميتوان يكديگر را لمس نمود و در چنين شرايطي، چگونه ميتوان به رابطهاي نزديك و صميمانه دست يافت؟ آيا رفتار فيزيكي مؤلفهاي اساسي براي رسيدن به خلوتي صميمانه نيست؟ آيا با صرف حضور چهره و بدن فردي بر روي صفحه نمايشگر، ميتوان عشق را تجربه كرد؟
بيشك اين موضوع نيازمند بررسي است و نبايد از جنبههاي منفي اين نوع عشق غافل ماند. بايد بدين موضوع پرداخت كه به راستي هرزگي و ابتذال در چه مرحلهاي از اين نوع عشق سر باز ميزند و شهوتراني و هرزهنگاري در چه مرحلهاي آغاز ميشود؟ جرمهاي سكسي در اينترنت كدامند و چگونه انجام ميشوند؟
نزديكي بدون بدن
امروزه افراد وقت زيادي را صرف يافتن فردي براي نزديكي و عشق بازي با او ميكنند. افراد در همه جا به دنبال چنين فردي هستند؛ در مدرسه، در محل كار، در ديسكوها و مشروب فروشيها، در قطار و متروها و در اين اواخر هم در فضاي اينترنت. در اين مورد اخير است كه با استفاده از فضاي مجازي، افراد با دسترسي به پايگاههاي اينترنتي، پست الكترونيكي، اتاقهاي گفتگو، دوربينها و حتي كنفرانسهاي ويدئويي، به صورت آنلاين اين نوع عشق را تجربه ميكنند. در چنين فضايي است كه فرد هر آن ممكن است زوجي براي خود بيابد تا بدين شكل، روابط مجازي را با وي تجربه كند.
براي برخي، سكس مجازي نوعي تفريح و سرگرمي تلقي ميشود، چرا كه در چنين شرايطي، ميتوانند در مورد سن، ظاهر، شغل و حتي 80;نسيت و علايق جنسي خود، خلاف واقعيت را بيان كنند. براي برخي ديگر، سكس مجازي موضوعي جدي است و حتي آن را نوعي جديد از روابط جنسي بر ميشمارند.
سكس مجازي را ميتوان هنر استفاده از اينترنت براي اغوا و ارضاي موهومات و علايق جنسي و ايفاي روابط جنسي در فضاي مجازي دانست. متن، صدا و تصوير به نحوي تبادل ميشود تا بتواند از لحاظ عاطفي و جنسي هر دو طرف را تحريك كند. در چنين ارتباطي است كه آنها رفتارهاي جنسي را در ذهن خود مجسم ميكنند و بدين شكل ارضا ميشوند.
تفاوت عمده و مهم عشق مجازي با عشق سنتي آن است كه فرد نميتواند واقعاً شريك جنسي خود را در دنياي مجازي لمس كند. البته در سالهاي اخير، اشكال جديد و ابتدايياي در حين عشق بازي اينترنتي به وجود آمده است. به رغم اين نوع ابزار ابتدايي، حتي امكان سادهترين و ابتداييترين رفتار جنسي يعني بوسيدن، هنوز هم شبيه سازي نشده است.
داستانها و حكايتها از روابط جنسي در اينترنت، يك عنصر مشترك دارد و آن هم اين كه افراد، نوعي شكاف جدي و حتي زجرآور بين روح و جسم خود تجربه ميكنند. در چنين روابطي است كه بسياري از جنبههاي ذهني و رواني روابط جنسي تحقق مييابد اما از لحاظ جسماني، فرد به هيچ وجه ارضا نميشود. بسياري از افراد مبتلا به اين نوع عشق، صريحاً اعلام ميدارند كه به رغم وجود فاصله فيزيكي بين خود و شريك جنسيشان، همة احساسات خود را در فضاي اينترنت به زبان ميآورند.
با وجود چنين شواهدي است كه ميتوان اينترنت را امكاني براي تحقق نزديكي بدون بدن برشمرد كه روابط تنها در بين چشم و گوش افراد شكل ميگيرد و افراد در توهم نوعي خلوت و نزديكي به سر ميبرند. به رغم دروغين بودن چنين ارتباطي، شاهديم كه هم اكنون برخي از عشق بازان مجازي، براي چنين عشقِ بازسازي شدهاي ارزش بيشتري نسبت به عشق سنتي يا همان روابط جنسي بدني قائلند.
البته اين نوع عشق هم براي خود شرايط خاصي پيدا كرده است، به طوري كه بررسيها نشان داده كه انرژي فرد به اشكال مختلف; در روابط نمادين ذخيره ميشود. چنين افرادي، پس از آن كه زوج اينترنتيشان آنها را رها ميسازد، دچار درد و ناراحتي شده و با بازگشت و يا حضورشان در چنين فضايي، شادمان ميگردند. اساساً اين نوع روابط نمادين با نشانهها و نتايجي هم چون روابط در دنياي واقعي همراه است كه واكنشهاي رواني آن، هم چون تحريك جنسي، عرق سرد نشستن بر بدن، لرزش و ... از نمونههاي بارز آن است.
راز عشق شبكه
پيش از آن كه مردم سكس مجازي را تجربه كنند، هيچ تصوري ندارند كه چنين روابطي ميتواند تا اين ميزان تأثير گذار باشد. فضاي مجازي آدمي را قادر ميسازد تا وهم را با وهم مرتبط سازد؛ وهمي كه به كانون احساسات و افكار افراد وارد ميشود. با خواندن و نوشتن مطالب شهواني، فرد در نوعي وهم غرق ميشود و اين توهم به واقعيت بدل ميشود. بر پايه توهمات شخصي است كه افراد ميتوانند در چنين فضايي، نوعي ايدهآل از معشوق خود ترسيم و با آن عشق بازي كنند. چنين فضايي مردم را قادر ميسازد تا توهمات خود را به احساسات ديگران نفوذ دهند. فرد تصور ميكند كه زوج مجازياش در احساسات او شرك است و او را كاملاً درك ميكند. حتي در برخي موارد، شرايط به محوي است كه به واسطه ظهور و حضور محض احساسات و توهمات، چنين فردي در نظر خود نوعي عشق واقعگرايانهتر و ايدهآلتر را تجربه ميكند.
البته امنيت و گمنامي دو عامل مهمي هستند كه به اين روابط حال و هوايي ديگر ميبخشند، به طوري كه در مدتي بسيار كوتاه، شاهد خلوت و نزديكي افراد در چنين فضايي هستيم.
در چنين روابط مجازياي، مردم صرفاً به دنبال احساسات خود نيستند بلكه فرصتي مييابند تا در خلال اين روابط يا پس از آن دست به استمناء زنند. به عبارتي ديگر، سكس مجازي اساساً به نوع پيچيدهاي از استمناء ميانجامد. افراد با تحريك جسمي و روحي خود، حتي بدون آن كه طرف مقابل متوجه شود، دست به خود ارضايي ميزنند
سكس مجازي با گوش و چشم
سكس در اتاقهاي گفتگو به شكلي است كه حسهاي پنجگانه نميتوانند نقش مهمي در آن داشته باشند و اين تنها توهم آنهاست كه نقش اصلي را دارا است. در حالي كه تصورات و توهمات در چشمان شكل ميگيرد، چشم چيزي را نميبيند، گوش هم نميشنود، بيني بويي را احساس نميكند، زبان چيزي را لمس نميكند و پوست هم احساس و تماسي ندارد. به عبارت ديگر، در چنين رفتاري، روابط سكس مجازي محدود به برخي پيامهاي ديداري و شنيداري است. از همين رو، نياز به دوربينهاي مخصوص كه به افراد اجازهي مشاهدهي يكديگر را بدهد، جدي شد؛ دوربينهايي كه همزمان به آنها اجازه رويارويي و صحبت همراه با تصوير را ميداد. با ورود اين دوربينها، علاوه بر رفتار شنيداري و ديداري، ديگر نيازي به استفاده از صفحه كليد براي نوشتن پيامها باقي نماند. اين نوع دوربينها به راه حل مناسبي براي ارضاي نزديك به واقعيت تبديل شدند. جداي از استفاده عاشقان اينترنتي، اهداف تجاري نيز به ميزان قابل توجهي مطرح شد. امروزه در پايگاههاي مختلف، زناني را شاهديم كه به ازاي هر دقيقه، مبلغ خاصي را دريافت مينمايند تا در برابر دوربين و مقابل چشمان مشتري، يا خود را ارضا كنند يا با رفتارهاي شهواني خود، طرف مقابل را ارضا سازند. اما شكل پيشرفتهتر اين نوع تجارت در قالب كنفرانسهاي اينترنتي تجلي يافته است. در چنين فضايي است كه زنان و مردان حرفهاي و يا تازهكار، در فضاهاي مختلف منزل، از اتاق خواب گرفته تا زير زمين و يا اتاقهاي زير شيرواني، به سكس هم زمان و دسته جمعي ميپردازند. حتي شركتهاي متعددي هم اكنون با ارائه تجهيزات ويژه چنين سكسي، براي خود درآمدي سرشار فراهم آوردهاند. جداي از شركت كنندگان در اين كنفرانسهاي مجازي، شاهد حضور ميليونها بازديد كننده هم ميباشيم. چنين امكاناتي را ميتوان خالق فاحشههاي اينترنتي دانست كه ابتدا در قالب لذت جويي و سپس در شكل يك تجارت، به اين فضاها روي آوردهاند.
ورود ابزار ارگانيسم جنسي زنان به دوره ويكتوريا باز ميگردد. اولين ابزار مكانيكي در سال 1880 توسط پزشك انگليس ابداع شد كه نوعي لرزاننده خاص بدن و مخصوص زنان بود. در حالي كه از اين لرزاننده ابتدا در قالب نوعي وسيله درماني براي رفع هيستري ويژه زنان استفاده ميشد، اما كم كم به وسيلة ارضاي جنسي آنها تبديل شد.
ورود ابزار الكتريكي و نيز استفاده از باتري در اين لرزاننده سبب ارزان و قابل حمل شدن آن شد. به تدريج بيماران مبتلا به هيستري به خريد آن و استفاده شخصي در منازل روي آوردند و سپس به وسيلهاي نسبتاً رايج براي زنان تبديل شد. بالاخره در دهه 1930، اين وسيله كمكم از عرصه تبليغات كنار رفت. اما در دهه 1960، در نتيجة انقلاب در عرصه سكس و ظهور فمينيسم، اين ابزار پزشكي به ابزاري كاملاً جنسي تبديل شد و جاي خود را در فروشگاهها پيدا كرد. عرضه و فروش اين وسله لرزاننده، بدون پوشانيدن با هدف استفاده از آن، هم اكنون بدون هيچ محدوديتي ادامه دارد.
گسترش اينترنت و تكنولوژيهاي مجازي سبب شده تا فرد بدون تماس فيزيكي سكس را تجربه كند. ظهور ابزار خاص سكس هم چون آلتهاي مصنوعي برقي يا همان ديلدوها و يا كلاههاي تحريك كننده، از نمونههاي بارز اين پديدهاند. با استفاده از چنين ابزاري، افراد ميتوانند با طرف مقابل خود در سراسر دنيا، سكس را تجربه كنند؛ سكسي كه فرد از آن سوي اقيانوسها ميتواند طرف مقابل را كنترل و به اوج لدت جنسي برساند و البته نيازي به كاندوم و همچنين ترسي از حاملگي وجود نداشته باشد.
اولين نمونههاي اين تكنولوژي توسط شركتهاي «ديجيتال سكس» و «سيف سكس پلاس» به بازار عرضه شد. شركن سيف سكس پلاس با ارائه نوعي جعبه مشهور به «جعبه سياه» كه به كامپيوتر متصل ميشود، فرد را قادر ميسازد تا از ابزار متعدد سكسي هم چون ديلدو، لرزانندهها، دستگاه تحريك سينهها و ... بهره ببرد. اين ابزار كه توسط موس كامپيوتر قابل كنترل هستند، سبب ميشوند تا فرد از فواصل دور از آنها بهره ببرد. امروزه پايگاههاي اينترنتي متعددي عهدهدار اين صنعت هستند. از ديگر شركتهاي مشهور عرصه سكس اينترنتي ميتوان به ويويد اشاره نمود كه براي نخستين بار نوعي لباس كامل سكس مجازي را طراحي و به بازار عرضه كرد. اين لباس كه كل بدن را ميپوشاند، مجهز به 36 حسگر در فضاهاي خاص بوده كه با كليك موس طرف مقابل، ميتوان قسمتهاي مختلف بدن فرد را تحريك نمود. به واسطه گسترش و نوآوري تكنولوژي، ديگر اين موارد را نبايد در داستانهاي علمي تخيلي جستجو كرد. كاربران اين نوع لباس معتقدند كه حركت موس توسط طرف مقابل كه به تحريك آنها ميانجامد، چنان تأثيري بر آنها دارد كه شهوديترين سكس را از فاصلهاي دور تجربه ميكنند.
جداي از متن، تصوير، صدا و فيلمهاي ويدئويي، حس بويايي، حسي است كه در اين نوع سكس نقشي ندارد. اما به مدد تكنولوژي پيشرفته در عرصه اينترنت، نوعي شيوه جديد در حال رواج ميباشد؛ شيوهاي كه امروزه دو شركت پيشگام آن بودهاند. آنها مصمم هستند كه «بو» را هم به فضاي اينترنت بكشانند كه البته در ادامه تلاشهايشان شاهد عرصه بوي ليمو يا توت فرنگي به فضاي اينترنت بودهايم.
بو همانند طيف رنگ كه مشتمل بر رنگهاي مختلف است از بخشهاي مختلفي كه حدود يك هزار بخش ميباشد، تشكيل شده است. اين شركت در نتيجه تحقيق و تلاش خود تا كنون توانسته است شصت قسمت از اين طيف بو را به فضاي اينترنت وارد سازد.
از ديگر موارد قابل تأمل در مورد اين نوع سكس آن است كه حتي داشتن زوج يا معشوق واقعي در زندگي حقيقي نيز مانعي براي پراختن به اين روابط مجازي نيست. چنين افرادي، به هيچ وجه چنين روابط مجازياي را نوعي خيانت در زندگي زناشويي خود نميدانند. حتي در موارد متعددي، اين روابط به قدري گسترش يافته كه جايگزين روابط واقعي شده است. اين وضعيت را ميتوان تهديدي عليه روابط ريشهدار مرسوم زناشويي دانست.
در شرايط كنوني، كاربران به راحتي و به طور مخفيانه ميتوانند دست به گفتگوها و رفتارهاي شهواني بزنند و ترس از گير افتادن توسط همسرانشان را ندارند.
به طور خلاصه ميتوان سكس مجازي را سكسي بر شمرد كه تقريباً با كمترين مخاطره و هزينه همراه است. فرد در هر ساعت از شبانه روز ميتواند فرصتي براي ارضاي خود در فضاي مجازي بيابد. بيشك شكل گيري چنين شرايطي و گسترش چنين خلوتهاي مجازياي ميتواند نقطه آغازي براي انقلاب ديگري در عرصه سكس باشد.
منبع: www.Sociosite.com
* Albert Benschop نويسنده و محقق برجسته هلندي
منبع:http://www.bashgah.net/pages-18438.html
● نويسنده: آلبرت - بن شاب
● منبع: ماهنامه - سياحت غرب - 1384 - شمارهي 30 - تاريخ شمسی نشر 00/00/1384
نوعي عشق در شبكه اينترنت شكل گرفته است. زنان و مردان ميتوانند همديگر را در فضاي اينترنت ملاقات كنند. عاشق يكديگر شوند. براي اكثر مردم، چنين عشقي، جذاب و جالب و در برخي موارد به روابطي طولاني حتي ازدواج ميانجامد. براي برخي ديگر، سكس مجازي ميتواند به كابوسي تبديل شود و فرد را مجبور سازد تا خانه و كاشانه خود را در جستجوي معشوق اينترنتياش رها كند.
اينترنت اين قدرت را دارد تا به نحوي بنيادين، اعمال، آداب و فرهنگ جنسي و به ويژه تجربه جنسي بشر را تغيير دهد و حتي ميتواند تعريف ما از رفتار جنسي را متحول سازد.
استفاده از كامپيوتر با هدف شكل دادن به رفتاري خصوصي و صميمانه با ديگران، پديدهاي نسبتاً جديد است. براي برخي بسيار جذاب است و جذابيت آن هم دقيقاً به خاطر آن است كه چنين روابطي با ابزاري مرموز و قدرتمند يعني اينترنت و در فضايي مجازي شكل ميگيرد. عاشق اينترتي به مدد چنين تحولي ميتواند بدون حضور فيزيكي، به منزل و يا دفتر كار ديگري وارد شود و اين عين جادوگري است.
افراد شكاك، چنين عشق شبكهاي را عشقي سرد و دروغين ميخوانند كه هر آن چه را كه در خلوت بشر جنبهاي اصيل و ارزشمند دارد، به نابودي ميكشاند. استدلال آنان بر اين است كه آخر چگونه فرد با واژه و جملهاي كه در صفحه كامپيوتر نقش ميبندد، ميتواند عاشق ديگري شود؟
در دنياي مجازي، مردم زودتر از حد معمول عاشق يكديگر ميشوند. چرا؟ به راستي چرا در اتاقهاي گفتگوي اينترنتي، بيش از حد معمول شاهد عشق بازي و عشوهگري افراد هستيم؟ آيا اين مسأله به واسطه گمنامي و چند هويتي افراد در چنين فضايي است؟ و اساساً مشخصههاي عشق شبكه چيست؟ آيا ميتوان صريحاً عشق شبكه را از عشق سنتي متمايز ساخت؟ چه كساني به عشق شبكه گرفتار ميشوند؟ و محدوديتها و امكانات چنين عشقي چيست؟
اصولاً در چنين عشقي، نميتوان يكديگر را لمس نمود و در چنين شرايطي، چگونه ميتوان به رابطهاي نزديك و صميمانه دست يافت؟ آيا رفتار فيزيكي مؤلفهاي اساسي براي رسيدن به خلوتي صميمانه نيست؟ آيا با صرف حضور چهره و بدن فردي بر روي صفحه نمايشگر، ميتوان عشق را تجربه كرد؟
بيشك اين موضوع نيازمند بررسي است و نبايد از جنبههاي منفي اين نوع عشق غافل ماند. بايد بدين موضوع پرداخت كه به راستي هرزگي و ابتذال در چه مرحلهاي از اين نوع عشق سر باز ميزند و شهوتراني و هرزهنگاري در چه مرحلهاي آغاز ميشود؟ جرمهاي سكسي در اينترنت كدامند و چگونه انجام ميشوند؟
نزديكي بدون بدن
امروزه افراد وقت زيادي را صرف يافتن فردي براي نزديكي و عشق بازي با او ميكنند. افراد در همه جا به دنبال چنين فردي هستند؛ در مدرسه، در محل كار، در ديسكوها و مشروب فروشيها، در قطار و متروها و در اين اواخر هم در فضاي اينترنت. در اين مورد اخير است كه با استفاده از فضاي مجازي، افراد با دسترسي به پايگاههاي اينترنتي، پست الكترونيكي، اتاقهاي گفتگو، دوربينها و حتي كنفرانسهاي ويدئويي، به صورت آنلاين اين نوع عشق را تجربه ميكنند. در چنين فضايي است كه فرد هر آن ممكن است زوجي براي خود بيابد تا بدين شكل، روابط مجازي را با وي تجربه كند.
براي برخي، سكس مجازي نوعي تفريح و سرگرمي تلقي ميشود، چرا كه در چنين شرايطي، ميتوانند در مورد سن، ظاهر، شغل و حتي 80;نسيت و علايق جنسي خود، خلاف واقعيت را بيان كنند. براي برخي ديگر، سكس مجازي موضوعي جدي است و حتي آن را نوعي جديد از روابط جنسي بر ميشمارند.
سكس مجازي را ميتوان هنر استفاده از اينترنت براي اغوا و ارضاي موهومات و علايق جنسي و ايفاي روابط جنسي در فضاي مجازي دانست. متن، صدا و تصوير به نحوي تبادل ميشود تا بتواند از لحاظ عاطفي و جنسي هر دو طرف را تحريك كند. در چنين ارتباطي است كه آنها رفتارهاي جنسي را در ذهن خود مجسم ميكنند و بدين شكل ارضا ميشوند.
تفاوت عمده و مهم عشق مجازي با عشق سنتي آن است كه فرد نميتواند واقعاً شريك جنسي خود را در دنياي مجازي لمس كند. البته در سالهاي اخير، اشكال جديد و ابتدايياي در حين عشق بازي اينترنتي به وجود آمده است. به رغم اين نوع ابزار ابتدايي، حتي امكان سادهترين و ابتداييترين رفتار جنسي يعني بوسيدن، هنوز هم شبيه سازي نشده است.
داستانها و حكايتها از روابط جنسي در اينترنت، يك عنصر مشترك دارد و آن هم اين كه افراد، نوعي شكاف جدي و حتي زجرآور بين روح و جسم خود تجربه ميكنند. در چنين روابطي است كه بسياري از جنبههاي ذهني و رواني روابط جنسي تحقق مييابد اما از لحاظ جسماني، فرد به هيچ وجه ارضا نميشود. بسياري از افراد مبتلا به اين نوع عشق، صريحاً اعلام ميدارند كه به رغم وجود فاصله فيزيكي بين خود و شريك جنسيشان، همة احساسات خود را در فضاي اينترنت به زبان ميآورند.
با وجود چنين شواهدي است كه ميتوان اينترنت را امكاني براي تحقق نزديكي بدون بدن برشمرد كه روابط تنها در بين چشم و گوش افراد شكل ميگيرد و افراد در توهم نوعي خلوت و نزديكي به سر ميبرند. به رغم دروغين بودن چنين ارتباطي، شاهديم كه هم اكنون برخي از عشق بازان مجازي، براي چنين عشقِ بازسازي شدهاي ارزش بيشتري نسبت به عشق سنتي يا همان روابط جنسي بدني قائلند.
البته اين نوع عشق هم براي خود شرايط خاصي پيدا كرده است، به طوري كه بررسيها نشان داده كه انرژي فرد به اشكال مختلف; در روابط نمادين ذخيره ميشود. چنين افرادي، پس از آن كه زوج اينترنتيشان آنها را رها ميسازد، دچار درد و ناراحتي شده و با بازگشت و يا حضورشان در چنين فضايي، شادمان ميگردند. اساساً اين نوع روابط نمادين با نشانهها و نتايجي هم چون روابط در دنياي واقعي همراه است كه واكنشهاي رواني آن، هم چون تحريك جنسي، عرق سرد نشستن بر بدن، لرزش و ... از نمونههاي بارز آن است.
راز عشق شبكه
پيش از آن كه مردم سكس مجازي را تجربه كنند، هيچ تصوري ندارند كه چنين روابطي ميتواند تا اين ميزان تأثير گذار باشد. فضاي مجازي آدمي را قادر ميسازد تا وهم را با وهم مرتبط سازد؛ وهمي كه به كانون احساسات و افكار افراد وارد ميشود. با خواندن و نوشتن مطالب شهواني، فرد در نوعي وهم غرق ميشود و اين توهم به واقعيت بدل ميشود. بر پايه توهمات شخصي است كه افراد ميتوانند در چنين فضايي، نوعي ايدهآل از معشوق خود ترسيم و با آن عشق بازي كنند. چنين فضايي مردم را قادر ميسازد تا توهمات خود را به احساسات ديگران نفوذ دهند. فرد تصور ميكند كه زوج مجازياش در احساسات او شرك است و او را كاملاً درك ميكند. حتي در برخي موارد، شرايط به محوي است كه به واسطه ظهور و حضور محض احساسات و توهمات، چنين فردي در نظر خود نوعي عشق واقعگرايانهتر و ايدهآلتر را تجربه ميكند.
البته امنيت و گمنامي دو عامل مهمي هستند كه به اين روابط حال و هوايي ديگر ميبخشند، به طوري كه در مدتي بسيار كوتاه، شاهد خلوت و نزديكي افراد در چنين فضايي هستيم.
در چنين روابط مجازياي، مردم صرفاً به دنبال احساسات خود نيستند بلكه فرصتي مييابند تا در خلال اين روابط يا پس از آن دست به استمناء زنند. به عبارتي ديگر، سكس مجازي اساساً به نوع پيچيدهاي از استمناء ميانجامد. افراد با تحريك جسمي و روحي خود، حتي بدون آن كه طرف مقابل متوجه شود، دست به خود ارضايي ميزنند
سكس مجازي با گوش و چشم
سكس در اتاقهاي گفتگو به شكلي است كه حسهاي پنجگانه نميتوانند نقش مهمي در آن داشته باشند و اين تنها توهم آنهاست كه نقش اصلي را دارا است. در حالي كه تصورات و توهمات در چشمان شكل ميگيرد، چشم چيزي را نميبيند، گوش هم نميشنود، بيني بويي را احساس نميكند، زبان چيزي را لمس نميكند و پوست هم احساس و تماسي ندارد. به عبارت ديگر، در چنين رفتاري، روابط سكس مجازي محدود به برخي پيامهاي ديداري و شنيداري است. از همين رو، نياز به دوربينهاي مخصوص كه به افراد اجازهي مشاهدهي يكديگر را بدهد، جدي شد؛ دوربينهايي كه همزمان به آنها اجازه رويارويي و صحبت همراه با تصوير را ميداد. با ورود اين دوربينها، علاوه بر رفتار شنيداري و ديداري، ديگر نيازي به استفاده از صفحه كليد براي نوشتن پيامها باقي نماند. اين نوع دوربينها به راه حل مناسبي براي ارضاي نزديك به واقعيت تبديل شدند. جداي از استفاده عاشقان اينترنتي، اهداف تجاري نيز به ميزان قابل توجهي مطرح شد. امروزه در پايگاههاي مختلف، زناني را شاهديم كه به ازاي هر دقيقه، مبلغ خاصي را دريافت مينمايند تا در برابر دوربين و مقابل چشمان مشتري، يا خود را ارضا كنند يا با رفتارهاي شهواني خود، طرف مقابل را ارضا سازند. اما شكل پيشرفتهتر اين نوع تجارت در قالب كنفرانسهاي اينترنتي تجلي يافته است. در چنين فضايي است كه زنان و مردان حرفهاي و يا تازهكار، در فضاهاي مختلف منزل، از اتاق خواب گرفته تا زير زمين و يا اتاقهاي زير شيرواني، به سكس هم زمان و دسته جمعي ميپردازند. حتي شركتهاي متعددي هم اكنون با ارائه تجهيزات ويژه چنين سكسي، براي خود درآمدي سرشار فراهم آوردهاند. جداي از شركت كنندگان در اين كنفرانسهاي مجازي، شاهد حضور ميليونها بازديد كننده هم ميباشيم. چنين امكاناتي را ميتوان خالق فاحشههاي اينترنتي دانست كه ابتدا در قالب لذت جويي و سپس در شكل يك تجارت، به اين فضاها روي آوردهاند.
ورود ابزار ارگانيسم جنسي زنان به دوره ويكتوريا باز ميگردد. اولين ابزار مكانيكي در سال 1880 توسط پزشك انگليس ابداع شد كه نوعي لرزاننده خاص بدن و مخصوص زنان بود. در حالي كه از اين لرزاننده ابتدا در قالب نوعي وسيله درماني براي رفع هيستري ويژه زنان استفاده ميشد، اما كم كم به وسيلة ارضاي جنسي آنها تبديل شد.
ورود ابزار الكتريكي و نيز استفاده از باتري در اين لرزاننده سبب ارزان و قابل حمل شدن آن شد. به تدريج بيماران مبتلا به هيستري به خريد آن و استفاده شخصي در منازل روي آوردند و سپس به وسيلهاي نسبتاً رايج براي زنان تبديل شد. بالاخره در دهه 1930، اين وسيله كمكم از عرصه تبليغات كنار رفت. اما در دهه 1960، در نتيجة انقلاب در عرصه سكس و ظهور فمينيسم، اين ابزار پزشكي به ابزاري كاملاً جنسي تبديل شد و جاي خود را در فروشگاهها پيدا كرد. عرضه و فروش اين وسله لرزاننده، بدون پوشانيدن با هدف استفاده از آن، هم اكنون بدون هيچ محدوديتي ادامه دارد.
گسترش اينترنت و تكنولوژيهاي مجازي سبب شده تا فرد بدون تماس فيزيكي سكس را تجربه كند. ظهور ابزار خاص سكس هم چون آلتهاي مصنوعي برقي يا همان ديلدوها و يا كلاههاي تحريك كننده، از نمونههاي بارز اين پديدهاند. با استفاده از چنين ابزاري، افراد ميتوانند با طرف مقابل خود در سراسر دنيا، سكس را تجربه كنند؛ سكسي كه فرد از آن سوي اقيانوسها ميتواند طرف مقابل را كنترل و به اوج لدت جنسي برساند و البته نيازي به كاندوم و همچنين ترسي از حاملگي وجود نداشته باشد.
اولين نمونههاي اين تكنولوژي توسط شركتهاي «ديجيتال سكس» و «سيف سكس پلاس» به بازار عرضه شد. شركن سيف سكس پلاس با ارائه نوعي جعبه مشهور به «جعبه سياه» كه به كامپيوتر متصل ميشود، فرد را قادر ميسازد تا از ابزار متعدد سكسي هم چون ديلدو، لرزانندهها، دستگاه تحريك سينهها و ... بهره ببرد. اين ابزار كه توسط موس كامپيوتر قابل كنترل هستند، سبب ميشوند تا فرد از فواصل دور از آنها بهره ببرد. امروزه پايگاههاي اينترنتي متعددي عهدهدار اين صنعت هستند. از ديگر شركتهاي مشهور عرصه سكس اينترنتي ميتوان به ويويد اشاره نمود كه براي نخستين بار نوعي لباس كامل سكس مجازي را طراحي و به بازار عرضه كرد. اين لباس كه كل بدن را ميپوشاند، مجهز به 36 حسگر در فضاهاي خاص بوده كه با كليك موس طرف مقابل، ميتوان قسمتهاي مختلف بدن فرد را تحريك نمود. به واسطه گسترش و نوآوري تكنولوژي، ديگر اين موارد را نبايد در داستانهاي علمي تخيلي جستجو كرد. كاربران اين نوع لباس معتقدند كه حركت موس توسط طرف مقابل كه به تحريك آنها ميانجامد، چنان تأثيري بر آنها دارد كه شهوديترين سكس را از فاصلهاي دور تجربه ميكنند.
جداي از متن، تصوير، صدا و فيلمهاي ويدئويي، حس بويايي، حسي است كه در اين نوع سكس نقشي ندارد. اما به مدد تكنولوژي پيشرفته در عرصه اينترنت، نوعي شيوه جديد در حال رواج ميباشد؛ شيوهاي كه امروزه دو شركت پيشگام آن بودهاند. آنها مصمم هستند كه «بو» را هم به فضاي اينترنت بكشانند كه البته در ادامه تلاشهايشان شاهد عرصه بوي ليمو يا توت فرنگي به فضاي اينترنت بودهايم.
بو همانند طيف رنگ كه مشتمل بر رنگهاي مختلف است از بخشهاي مختلفي كه حدود يك هزار بخش ميباشد، تشكيل شده است. اين شركت در نتيجه تحقيق و تلاش خود تا كنون توانسته است شصت قسمت از اين طيف بو را به فضاي اينترنت وارد سازد.
از ديگر موارد قابل تأمل در مورد اين نوع سكس آن است كه حتي داشتن زوج يا معشوق واقعي در زندگي حقيقي نيز مانعي براي پراختن به اين روابط مجازي نيست. چنين افرادي، به هيچ وجه چنين روابط مجازياي را نوعي خيانت در زندگي زناشويي خود نميدانند. حتي در موارد متعددي، اين روابط به قدري گسترش يافته كه جايگزين روابط واقعي شده است. اين وضعيت را ميتوان تهديدي عليه روابط ريشهدار مرسوم زناشويي دانست.
در شرايط كنوني، كاربران به راحتي و به طور مخفيانه ميتوانند دست به گفتگوها و رفتارهاي شهواني بزنند و ترس از گير افتادن توسط همسرانشان را ندارند.
به طور خلاصه ميتوان سكس مجازي را سكسي بر شمرد كه تقريباً با كمترين مخاطره و هزينه همراه است. فرد در هر ساعت از شبانه روز ميتواند فرصتي براي ارضاي خود در فضاي مجازي بيابد. بيشك شكل گيري چنين شرايطي و گسترش چنين خلوتهاي مجازياي ميتواند نقطه آغازي براي انقلاب ديگري در عرصه سكس باشد.
منبع: www.Sociosite.com
* Albert Benschop نويسنده و محقق برجسته هلندي
منبع:http://www.bashgah.net/pages-18438.html
تحرکات و روابط جنسی در لایه های پنهان جامعه(نگاهی کوتاه به کتاب پردیس مهدوی)
چند سال پیش، در پی تلاشی برای تغییر آداب و رسوم جنسی در جمهوری اسلامی ایران، یک خانم جوان مردم شناس ایرانی - آمریکایی به نام پردیس مهدوی، راهی وزارت آموزش و پرورش در تهران شد تا بتواند درباره برنامه های درسی مرتبط با جنس های مختلف، در نظام آموزشی ایران تحقیق کند. از قضا یک نفر دیگر هم آن جا بود، خانمی مسن تر به نام خانم ایرامی، که از سر تا پا خود را با محافظه کارترین نوع حجاب اسلامی پوشانده بود: یک چادر سیاه که با دندان آن را به صورت گرفته بود و در نتیجه نیمی از چهره اش پوشیده بود....
زیر چادر، روسری دیگری شنل مانند، به سر داشت و یک مانتوی بلند هم پوشیده بود. آن چه خانم ایرامی بر تن داشت، پوشش سازمانی وفاداران جمهوری اسلامی بود، همان تفکر سنتی و به لحاظ جنسی پیوریتن،(خشکه مقدس) و نماینده طبقه ای از نسل مسن تر که پردیس مهدوی در حال تحقیق درباره آنان بود. طبقه مورد تحقیق وی محدود می شد به جوان تهرانی، که آزادی جنسی نداشتند و شمارشان هم افزایش یافته بود.
اما خانم ایرامی،(با همان حجاب سنگین و سنتی) برای ماموریتی دیگر به وزارت آموزش و پرورش پا گذاشته بود که با موضوع مورد بحث پردیس مهدوی، نقطه اشتراک هم داشت. خانم ایرامی، درباره موضوعاتی چون سلامتی و بهداشت، سن بلوغ و روابط (جنسی) در دبیرستان های تهران تدریس کرده بود و آمده بود به وزیر آموزش و پرورش بگوید که چقدر از این که نوجوانان در کلاس های درسی او با او درباره مسائل جنسی خود آزادانه و صادقانه با او سخن نمی گویند، ناراحت و افسرده است. در کشوری (ایران) که روابط جنسی با چند تن تا پیش از ازدواج رسمی رو به افزایش است ولی به لحاظ فرهنگی کماکان یک تابو به حساب می آید و طبق قانون مجازات اسلامی قابل کیفر است، این که کسی بخواهد با خانمی که سر تا پا با حجاب اسلامی خود را پوشانده، راحت باشد و با او رابطه راحتی داشته و حتی درد دل کند و یا توصیه بخواهد. حتی پردیس مهدوی هم از این که این خانم پوشیده با حجاب لاک های ناخن وی - که ظاهر شدن با آن در مجامع عمومی در ایران ممنوع است - را ببیند، احساس ناراحتی می کرد و سعی می کرد آن را بپوشاند. ولی به هر حال، خانم ایرامی نمی توانست درک کند که چرا شاگردانش دربرابر او یا کم می گویند و یا این که چرا هیچ نمی گویند. این خانم سرتا پا پوشیده از حجاب به خانم مهدوی می گوید:"نمی توانم آن ها (شاگردانش) را راضی کنم با من حرف بزنند اما من می دانم آن ها چه ها می کنند و یا چه ها نمی کنند، خیلی (این نوجوانان) سخت شده اند. من خودم مادر یک دختر نوجوان بوده ام و می دانم که بسیاری از این ها (دختران نوجوان) روابط جنسی دارند اما راه درست آن را بلد نیستند. من نمی توانم کاری کنم که درباره این موضوع با من صحبت کنند."
معلوم شد که خانم ایرامی هم تولید همان نظام دراماتیک نسلی است که وجهه ایرانی ها در مقابل سکس و رابطه جنسی را عوض کرد. یک مسلمان محافظه کار، که چند سال پیشتر از آشنایی با پردییس مهدوی، خیلی هم همدردی نمی کرده آن هم در حالی که فهمید پسر خودش، همجنس باز است. شوهرش، پسر را ازخانه بیرون می اندازد. باز هم خیلی همدردی نمی کرد زمانی که فهمید دخترشان که هنوز دختر است و ازدواج نکرده، دوست پسر دارد و خانم ایرامی سیلی به گوش او می نوازد و او را فاحشه خطاب می کند. دخترش همان روز خانه را ترک می کند و هیچ گاه باز نمی گردد. در نتیجه خانواده ایرامی هر دو فرزند خود را به دلیل این که نخواستند رفتار نرمال جنسی که نه تنها جهانی شده که حتی در برخی جوامع ایرانی هم پذیرفته شده را بپذیرند، از دست دادند. یک سال بعد، همسر خانم ایرامی زندگی را وداع می گوید و او را با سیلی از حسرت، تنها می گذارد. (او)همان زمان تصمیم گرفت خود را وقف آموزش جنسی و اصلاح ساختار آموزشی آن کند، نه تنها به عنوان معلم که به عنوان عضوی از یک جنبش تغییر ساختار در وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران.
داستانی که به آن اشاره شد، بخشی از مجموعه ای از مباحث است که پردیس مهدوی در کتاب خود با عنوان:"طغیان احساسات(شهوانی)، انقلاب جنسی ایران"، به تصویر کشیده است.داستان خانم ایرامی، فقط فشرده ای است از جامعه ای که در حال تحول است آن هم از زمانی که سی سال پیش، جامعه (ایرانی) تصمیمی ناگهانی گرفت و درباره این مساله میان سنت و مدرنیته، سنت را ترجیح داد، حتی اگر بهای این تصمیم، پوچی، سرکوب و از دست دادن باشد. امروزه جوانان ایرانی به ویژه آن دسته از قشر متوسط و بالای جامعه، حاضر به قبول این روش نیستند و نسل قدیم ترجیح می دهد دنباله روی انتخاب نسل جدید باشد. آنچه در کار مهدوی (کتاب پردیس مهدوی) چشمگیر و نقطه مرکزی است، توجه به مسائل بهداشتی و تندرستی (جنسی) میان نسل ها و میان رفتارهای پذیرفته شده و رد شده است به همان اندازه که به واکنش جامعه به ابتکارهای آموزشی، توجه می کند.
در کشوری که حتی ساده ترین قرار میان دختر و پسر غیرقانونی است، جوامع خصوصی زیادی شکل گرفته تا جوانان تهرانی که خواهان ارتباط با جنس مخالف هستند، در آن ظاهر شوند. به نوشته پردیس مهدوی(نویسنده کتاب) حتی وی شاهد این بوده که در یک مهمانی یا پارتی، که توسط دختر یک روحانی و در حالی که والدینش بیرون از شهر بودند ترتیب داده شده بود، آن مهمانی کوچک به یک مجلس عیش بزرگ تبدیل شده است. مهمانی های کوچکتر هم گهگاه به محلی برای سکس گروهی تبدیل می شود. به رغم این که به وفور نیروهای پلیس در خیابان های ایران دیده می شود، جوانان به دنبال کسی می گردند که با او سکس داشته باشند حالا ممکن است در ترافیک باشد که شماره خود را به ماشین بغل دستی می دهند و یا این که به محلات پایین شهر می روند به این امید که کسی را پیدا کرده و با او رابطه جنسی برقرار کنند، آن هم در محلی که کسی آن ها را نمی شناسد و ممکن است دیگر هم با طرف روبرو نشوند. جرم زنا برای زنان در ایران، مجازات سنگسار را در پی دارد اما نیمی از زنان ازدواج کرده ای که مهدوی در کتاب خود با آن ها صبحت کرده، به شوهران خود وفادار نیستند و برای بسیاری از آنها، داشتن عشق نامشروع (غیر از همسر) یک سرگرمی متداول است. تحقیق مهدوی نشان می دهد به رغم این که حجاب و پوشاندن سر و بخش هایی از بدن در ایران اجباری است، زنان به شدت به مد علاقه نشان می دهند.(زنان در ایران) آرایش چند لایه و غلیظ می کنند و سعی می کنند حجاب را تا جایی که می شود سکسی کنند، چیزی مانند آنچه زنان غربی در تابستان به دنبال این نوع پوشش هستند.
در حالی که این تصویر از جامعه جنسی ایران در سطح شاید شوک آور باشد، برای خیلی از کسانی که وقایع فرهنگی ایران در یک دهه گذشته را تعقیب می کنند و یا گهگاه راهی ایران می شوند، عادی است. آن چه کمتر شناخته شده، این است که به رغم تمام بی قید و بندی و پیچیدگی در امور سکسی و جنسی، بسیاری از این جوانان ایرانی از نوعی فقدان آموزش جنسی رنج می برند آن هم به عنوان نوعی فرهنگ سازی و نه فقط نوعی قواعد خطر و ریسک و آن چه ممکن است از دست بدهند. از ابراز آمار روش های جلوگیری از بارداری در میان افرادی که مهدوی از آنان تحقیق کرده، صرفنظر شده است. زنانی که از قرص استفاده می کنند، فقط آن را مصرف می کنند بدون این که هیچ اطلاعی از عوارض این قرص ها داشته باشند. کاندوم آن قدر ناخواسته است که حتی کسانی که با مهدوی جزییات رابطه (جنسی) خود را در میان گذاشته اند، از آن نام نمی برند و هیچ کس از این که در داروخانه در حال خرید آن دیده شود، رضایت ندارد. به نوشته خانم مهدوی، جوانان ایرانی تحصیلکرده گفته اند بیماری ایدز از راه آرایشگاه، دندانپزشک و یا برخی از انواع خاص زنان منتقل می شود. در حالی که زنان متمول قدرت این را دارند که سقط جنین کنند - در حالی که غیرقانونی است، بسیار هم شایع است - زنانی که قدرت خرید بالا ندارند، در بازار سیاه قرص ها و یا آمپول هایی (برای سقط جنین) را پیدا می کنند که برای حیوانات است. خانم مهدوی برای این که بداند چقدر ساده می شود این داروها را تهیه کرد، به خیابان ها و محله هایی که این داروها را می فروشند، رفته است. یک فروشنده یک بسته قرص را به او می فروشد بدون این که دستور استفاده از آن را بدهد.
پزشکانی که وی (پردیس مهدوی) با آن ها گفت وگو کرده گفته اند بسیاری از زنان به دلیل استفاده از داروهایی که برای سقط حیوانات هستند، در معرض آسیب و یا نازایی قرار دارند. در ظاهر نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران میان مناقشه ای برای بهداشت عمومی و همچنین تغییر در دنیای روابط جنسی و برخورد مردمی با آن، گرفتار است. اما خبرهای خوبی هم در تحقیق کتاب پردیس مهدوی دیده می شود. در خط اصلی این مساله و افرادی که با این مسائل درگیر هستند، مانند پزشک های ایرانی، پدر و مادرها و مدرسان و موسسات همگی به دنبال نوعی تغییر هستند. برای مثال از سال 2000 به بعد، جمهوری اسلامی موظف کرده همگی زوج هایی که خواهان ازدواج هستند، پیش از ازدواج در کلاس های کنترل خانواده شرکت کرده و گواهی شرکت در این کلاس ها برای ازدواج آن ها ضروری است. یکی از این دوره ها که در یک محله تجاری در مرکز شهر تهران برگزار می شده و خانم مهدوی هم در آن شرکت کرده، به نظر خیلی بدون کیفیت یا حتی مزخرف به نظر می رسد. زنی سر تا پا پوشیده با چادر به دخترهای بی تفاوت و دخترانی که با ناخن لاک زده و آدامسی در دهان نشسته اند، می گوید:"شما باید همیشه آماده برآورده کردن نیازهای جنسی همسر خود باشید. برای مثال اگر همسر شما دارد پای تلویزیون فوتبال نگاه می کند، شما باید استراحت کرده و خود را آماده کنید و یا این که رختخواب خود را برای شب آماده کنید. اگر هم خودتان حوصله تان سر رفت یا خسته شدید، مطمئن باشید که از همسرتان پرسیده اید آیا چیز دیگری هم می خواهد یا نه. یا این که از همسرتان بپرسید آیا همسرتان می خواهد بعدا و پیش از بازنشستگی با شما باشد یا نه.(خواهان رابطه جنسی هست یا نه.)
اما خانم مهدوی در کلاسی دیگر در شمال شهر (تهران) و در زیرزمین یک مرکز خرید نزدیکی بازار تجریش هم شرکت کرده است. در این کلاس مباحثی چون انتقال بیماری مقاربتی، روش های جلوگیری از بارداری، باروری، بهداشت روانی، روابط زناشویی و حتی لذت های جنسی زنان به بحث گذاشته شده است. مدرسان این کلاس،حجاب کمتری بر تن دارند، مانتو و روسری پوشیده اند و به گفته خانم مهدوی، زنانی که در این کلاس ها هستند راحت تر با مدرس درباره روابط جنسی گفت وگو می کنند. در این بخش از کتاب، خانم مهدوی به نسل قدیمی تر جامعه ایرانی نگاه می کند که شروع به کنار گذاشتن مقابله سخت با این مساله کرده اند و بیشتر با نسل جدید همدردی کرده و به دنبال راهنمایی آن ها هستند و نه فقط آن دسته مانند خانم ایرامی که به دلیل فقدان و برای جلوگیری از فقدان بیشتر و کمتر کردن درد از دست دادن، به این تغییر رضایت داده است.
چیزی بزرگ در حال رخ دادن است. یک چرخش در نسل و روندی که نشانه تغییر در جامعه ای است که قوانین اسلامی در آن کمتر تاثیر گذار است. اما حالا به شدت در حال رسوخ به درون جامعه ایرانی است ولی آیا جغرافیای طبقاتی جامعه را به شمال و جنوب تقسیم کرده است؟ و در کشوری که همه چیز آن سیاسی است، چقدر این حرکت می تواند سیاسی باشد؟
خانم مهدوی نمی تواند در آن واحد همه جا باشد و تحقیق او هم الزاما نشاندهنده تمام رفتار جنسی در سرتاسر ایران نیست. بیشتر تحقیق او بر روی طبقه بالا و میانی جامعه جوان ایرانی خواهان رابطه با جنس مخالف متمرکز شده است. این البته شبه فرهنگی است که ارزش تحقیق را دارد، چرا که تهران حدود 14 میلیون جمعیت دارد و الگویی برای دیگر شهرهای ایران به شمار می رود اما مهدوی از محدودیت های تحقیق هم آگاه است. وی در این تحقیق آگاهانه طبقه مرتبط با حاکمیت ایران که در هر شرایطی سعی می کند با هر تغییری کماکان سنتی و محافظه کار بمانند را بیرون گذاشته است. وی البته به طبقات دیگری از جامعه هم در این کتاب می پردازد که ما خیلی با جزییات آن ها آشنا نمی شویم. به نظر مهدوی و با تحقیق از جوانان تهرانی، آنها نه نماینده تغییر هستند که بیشتر طبقه ای هستند که در حال انقلاب هستند، همان حرکتی که به تغییر رژیم منتهی می شود.
با نگاهی نزدیک تر این ادعایی به احتمال زیاد درست است. تا وقتی که نظام جمهوری اسلامی فقط لباس را کنترل می کند و ممنوعیت استفاده از الکل تا پیش از ازدواج، جوانانی که بخواهند نظام را وادار به عقب نشینی از قوانین سخت آن کنند، به راه های سیاسی برای تغییر رژیم روی می آورند که موثرترین راه است. اما چیزی در این میان و درباره این نوع نگرش زائد به نظر می رسد که البته مهدوی هم دقیق تر و عمیق تر به آن اشاره نکرده و ارتباط این حرکت با روند تغییر سیاسی یا چیزی که نشان دهد مثلا این حرکت به نوعی دموکراسی سکولار برای آزادی های بیشتر جنسی باشد، عرضه نکرده است.
آن چه او مستدل و متکی به مدرک (در این کتاب) نشان می دهد، طبقه ای از جوانان نظام اسلامی است که اخلاقیات اسلامی روابط جنسی را رد می کنند و این حس را دارند که باید هر گونه و هر طور که می خواهند با هر کسی که بخواهند و این رابطه جسم آن ها را ارضا کند، به آن برسند و در این راه به این که اعتقاد ان ها به خطر می افتد و یا این که پلیس اخلاقی به نام مبارزه با مد مانع آن ها است و یا این که با پارتی به راه انداختن و سکس داشتن، نمی شود جلوی آن ها را گرفت. برخی از کسانی که خانم مهدوی با آن ها صحبت کرده حتی یک یا دو شب را در سلولی در زندان گذرانده اند، چند نفر از آن ها شلاق خورده اند و یک زوج هم مجبور به ازدواج اجباری با یکدیگر شده اند.(مهدوی البته در کتاب توضیح نداده که پلیس اخلاقی ایران چه مقیاسی برای در نظر گرفتن مجازات آن هایی که به نظر آن ها مجرم هستند دارد.) آیا تصور خانم مهدوی این است که این افراد در صورت پیدا کردن میدان، برای آزادی های دیگر اجتماعی مانند آزادی بیان، آزادی ادیان، اصلاح ساختار زندان ها، دولت منتخب و یا قوه قضاییه مستقل که حقوق فردی افراد را محترم می شمارد هم مبارزه می کنند؟ و در آخر، برای حقوق و آزادی های خود و دیگران؟
در هر جامعه ای، تعداد افرادی که چنین راهی برای مبارزه را انتخاب می کنند و حاضرند در این مبارزه فداکاری کنند، کم است و طبقه ای که خانم مهدوی درباره آن ها تحقیق کرده نباید با این اشتباه گرفته شوند چرا که از پیش این طبقه در راه گرفتن حقوقی هستند که بتوانند از جوانی خود لذت ببرند. اما این فاصله تقریبا هیچ است چرا که نظام جمهوری اسلامی نشان داده که حاضر است با ملت ایران معامله کرده و چشمش را بر روی برخی مسائل ببندد و روسری های سه گوش و کوتاه و یا برخی آزادی ها را مجاز کند در حالی که از سمت دیگر فشاری سنگین تر و شدیدتر بر روند حرکت سیاسی و یا مطبوعات مستقل است. به جای آن خانم مهدوی بیشتر امیدوار است تا بقایای حرکت اصلاحات بیاید و نظام زیردست محمود احمدی نژاد (رییس جمهوری فعلی) را کنار بگذارد، دولتی که فقط پلیس اخلاق برای روابط جنسی و مد را بیشتر کرده است. اما خانم مهدوی از اصلاح طلبانی که بیرون از قدرت هستند نگفته است، یا از به زندان افتادن و شکنجه شدن چندین فعال حقوق زنان که از سال 2006 آغاز شده آن هم به جرم جمع کردن امضا برای کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در نظام جمهوری اسلامی یاد نکرده است.(این کمپین خواستار اصلاح قوانین برای قوانین مساوی در حوزه ازدواج برای زنان، ارث و طلاق است و می خواهد سن قانونی دختران از نه سال، به 18 سال افزایش یابد و سن قانونی پسران از 15 سال به 18 سال تغییر کند، ضمن این که خواهان تعقیب کیفری برای مجریان قتل های ناموسی است، درخواست می کند حق شهادت زن و مرد در دادگاه مساوی باشد و این که جرایم مرگبار برای زنانی که مرتکب زنا می شوند، متوقف شود.) آن حرکت سیاسی که مهدوی در تهران از آن به عنوان حرکتی که انقلاب جنسی به راه می اندازند یاد می کند، یا به آن می پیوندد یا توسط این حرکت، تسهیل می شود.
در هر حال ممکن است بتوان این گونه دید که هرگونه فشار برای تغییر در دنیای روابط جنسی در ایران را نمی توان به کل کنار گذاشت و به هرحال بخشی از تلاش فعالان حقوق زنان و اصلاح طلبان در مجلس و برخی روحانیون با تفکر بازتر است تا بتوان حقوق زنان در قوانین اسلامی را بهبود بخشید. اما در کتاب خانم مهدوی به نظر می رسد زنانی که وی به آن ها پرداخته، تمامی اوضاع مغشوش تاریخی یا تاریخ بازنوشته شده را به خود اختصاص می دهند. این زنان در نظامی فقهی، با قوانین اسلامی پیش مدرن زندگی می کنند و به سوی دورانی می روند که جنبش زنان در غرب در سال های 1960 برای حقوق خود و یا در سال های 1970 برای موج دوم جنبش زنان – فمینیسم – با همه پیچیدگی های آن، می رفت. مهدوی در کتاب خود می نویسد که برخی زنان ازدواج کرده ساعت ها در روز وقت صرف آرایش یا لباس خود می کنند و بقیه وقت خود در روز را به جست و جوی عاشق می گردند. در جامعه ای که به آن ها آموخته باید شکار شوند و یا این که برده شوهرهایشان باشند، و به مردان این اجازه را می دهد که چهار همسر دائمی قانونی و تا 99 همسر صیغه ای داشته باشند، این کار به نوعی قدرتمندی زنان تعبیر می شود. اما نوعی سترون قاطعانه هم درباره این مساله هست.
زندگی هایی که مهدوی به آن ها می پردازد، در لذت های رفتاری و جستاری غنی است چه به لحاظ شخصی و یا سیاسی و یا حرفه ای. نوعی به هم ریختگی است که در قلب طبقه میانی ایران معاصر حس می شود که ارتباط آن با قوانین بعد از انقلاب است و جهتی که در اقتصاد، فرهنگ و سیاست گرفته است. بیکاری و نرخ آن در میان جوانان به شدت بالاست که باعث می شود جوانان تا زمان ازدواج کماکان نزد والدین خود زندگی کنند. بسیاری از تهرانی ها در سن بیست و چند سالگی، افسرده، به لحاظ جنسی سرکوب شده و درون گرا هستند و بیشتر مانند تین ایجرها یا نوجوانان در شهرهای کوچک آمریکا رفتار می کنند. بیشتر وقت خود را در ماشین صرف می کنند و مواد مخدری که به دستشان می رسد را مصرف می کنند و دنبال سکس (رابطه جنسی) هستند. آیا می توان این را نوعی نشانه برای حرکت سیاسی از بخشی از جامعه دانست که خیلی تمیز و قایل به اخلاق زندگی نمی کند و انرژی خود را صرف چیزی می کند که برای کشورش هیچ استفاده ای ندارد؟
مهدوی البته دنبال چنین مسائلی نرفته است. حتی از افراد مورد تحقیق خود درباره دین هم سوالی نکرده است. آیا جوانان ایرانی این گونه می اندیشند که با درگیر شدن در مسایل جنسی که حاکمیت آن را "غیر اسلامی" می داند، انحصارگرایی دینی حاکمیت را به چالش کشیده اند، یا این که اخلاقیات جنسی در اسلام را به چالش می کشند؟ آیا نمونه های مورد مطالعه کتاب خانم مهدوی، شاهدی بر فرهنگ سکولار هستند یا این که فرصتی پیدا کرده اند با نظام اسلامی که سرشار از قوانین فقهی و شرعی است سرشاخ شوند؟ نبود تحقیق تحلیلی در میان این پرسش ها به وفور دیده می شود و اجازه نمی دهد یافته های پردیس مهدوی در کتاب به نوعی روند و یا حرکت آنالیز شده برای یک حرکت تعبیر شود.
در واقع، آن چه پردیس مهدوی مطالعه طبقاتی و یا جنسی می نامد، بیشتر نوعی طبقه بندی فقیرانه از خاطرات یا یادداشت هایی از پارتی ها و میهمانی ها در ایران است. مهدوی که در کالیفرنیا بزرگ شده و وقت زیادی را صرف تحقیق درباره ایران کرده، خیلی وقت ها خودش را هم در تحقیق وارد می کند و سعی می کند تصاویر را از زاویه دید خودش بررسی کند. در هیچ کجا نمی بینیم که افراد مورد تحقیق او حرکتی غیر از تایید و یا لبخند به پرسش های او داشته باشند.(هیچ کدام مخالف نظر یا فکر او نیستند.) خانم مهدوی خاطرات خود و احساسش از پارتی هایی که در ایران بوده را هم وارد تحقیق کرده و آنها را نوشته است."دوست باهوش و خوشگلم از آمریکا. آشنایی با شما مرا بسیار مشعوف می کند." این جمله را از قول یکی از کسانی که برای او کار و تحقیق می کنند، نوشته است. وی نقل قول هایی نوشته از جمله این که شنیده نه تنها او (پردیس مهدوی) حلال همه مشکلات است و می تواند آنها را حل کند، که یک جا هم در یک سالن آرایش و زیبایی، یک زن از او پرسیده که چرا هنوز ازدواج نکرده است چرا که ممکن است "همه را مال خود کند."(همه مردها جذب او شوند.)
البته خانم مهدوی می نویسد که از جوانان طبقه فقیر هم به اندازه طبقه متوسط و طبقه مرفه تحقیق کرده، اما غیر از پارتی های جوانان و افرادی که مخالف جریان نظام حاکم هستند، چیز دیگری نمی بینیم و یا این که در این پارتی و مهمانی ها، افراد حومه شهر و جوانان آن مناطق، حاضر نیستند. به جای آن، یک جا در کتاب هست که یک خانم جوان از کفش های مهدوی تعریف می کند و او با تمام سخاوت پیشنهاد می کند کفشهایش را با سندل های وارفته او عوض کند و از قول او هم نقل قول می کند:"من تا حالا دختر ثروتمندی مانند شما ندیده ام. راستی واقعا شما کی هستین؟" این گونه تصاویر و نقل قول از خود یا درباره خود، در سرتاسر پنج فصل اول کتاب طغیان احساسی (شهوانی) به چشم می خورد که هم بی هدف است و هم بسیار آماتور. خوشبختانه، وقتی به مسائل بهداشت عمومی و آموزش جنسی می رسیم، مهدوی به درستی کار تحقیقی کرده و نویسنده از جریان کتاب کنار می رود تا خواننده بتواند موارد مطرح شده در کتاب را بررسی و دنبال کند.
و دست آخر، و گذشته از تمامی بررسی ها، هنوز چیزی شگفتی آور درباره این نوع جریان های فرهنگی هست. خیلی سخت نیست که بدانیم چرا مهدوی احساس کرده این نوع جوانان با این نوع نگرش، جریانی سرنوشت ساز را رقم می زنند، حتی اگر از جریان و این که چه حرکتی را سبب می شوند، بی خبر باشیم. نزدیک به سی سال از انقلاب اسلامی ایران گذشته و و ایران حتی به تصویر انقلابی هم نزدیک نشده، دیگر آرزوی انقلابی شدن را کنار بگذاریم. جمعیت ایران دوبرابر شده، شهرهایش مدرن شده اند و شهرهای بیشتری جوانه زده و شکل گرفته اند. دین گرایی سخت و شاق نوعی دمدمی مزاجی دینی به بار آورده، حتی برای افرادی که در خلوت خود، انسان های معتقدی هستند. جوانان ایرانی که پس از انقلاب به دنیا آمده اند، زیر دیواری که رژیم میان مردم و غرب کشیده، تونل مخفی زده اند و هیچ جریان سرکوبگری نتوانسته خواست فطری مردم به مد، زیبایی و یا جریان سکسی (جنسی) که مثل جریان برق می ماند را کم و یا خاموش کند. شاید این داستانی درباره ایران است، آن هم درباره فرهنگ سیاسی و نیز از دست رفتن دین حکومتی. شاید هم (این کتاب) داستانی است از اسلام و بازگشت دوران سرکوب دینی و یا شاید هم فقط داستانی است از فطرت انسانی و چیزهایی که انسان آماده نشده بدون آنها زندگی کند.
*لورا سکور، محقق سال 2008 و 2009 در مرکز دوروثی و لوییس بی کولمان برای استادان و نویسندگان در کتابخانه عمومی نیویورک است.وی مقالات و نقد کتاب های زیادی درباره ایران در نشریات معتبر امریکا منتشر کرده است.
ترجمه از انگلیسی:کارمیارتوانمند
لورا سیکور / مجله نیشن / 15/12/2008
منبع:http://www.irandarjahan.net/spip.php?article652
زیر چادر، روسری دیگری شنل مانند، به سر داشت و یک مانتوی بلند هم پوشیده بود. آن چه خانم ایرامی بر تن داشت، پوشش سازمانی وفاداران جمهوری اسلامی بود، همان تفکر سنتی و به لحاظ جنسی پیوریتن،(خشکه مقدس) و نماینده طبقه ای از نسل مسن تر که پردیس مهدوی در حال تحقیق درباره آنان بود. طبقه مورد تحقیق وی محدود می شد به جوان تهرانی، که آزادی جنسی نداشتند و شمارشان هم افزایش یافته بود.
اما خانم ایرامی،(با همان حجاب سنگین و سنتی) برای ماموریتی دیگر به وزارت آموزش و پرورش پا گذاشته بود که با موضوع مورد بحث پردیس مهدوی، نقطه اشتراک هم داشت. خانم ایرامی، درباره موضوعاتی چون سلامتی و بهداشت، سن بلوغ و روابط (جنسی) در دبیرستان های تهران تدریس کرده بود و آمده بود به وزیر آموزش و پرورش بگوید که چقدر از این که نوجوانان در کلاس های درسی او با او درباره مسائل جنسی خود آزادانه و صادقانه با او سخن نمی گویند، ناراحت و افسرده است. در کشوری (ایران) که روابط جنسی با چند تن تا پیش از ازدواج رسمی رو به افزایش است ولی به لحاظ فرهنگی کماکان یک تابو به حساب می آید و طبق قانون مجازات اسلامی قابل کیفر است، این که کسی بخواهد با خانمی که سر تا پا با حجاب اسلامی خود را پوشانده، راحت باشد و با او رابطه راحتی داشته و حتی درد دل کند و یا توصیه بخواهد. حتی پردیس مهدوی هم از این که این خانم پوشیده با حجاب لاک های ناخن وی - که ظاهر شدن با آن در مجامع عمومی در ایران ممنوع است - را ببیند، احساس ناراحتی می کرد و سعی می کرد آن را بپوشاند. ولی به هر حال، خانم ایرامی نمی توانست درک کند که چرا شاگردانش دربرابر او یا کم می گویند و یا این که چرا هیچ نمی گویند. این خانم سرتا پا پوشیده از حجاب به خانم مهدوی می گوید:"نمی توانم آن ها (شاگردانش) را راضی کنم با من حرف بزنند اما من می دانم آن ها چه ها می کنند و یا چه ها نمی کنند، خیلی (این نوجوانان) سخت شده اند. من خودم مادر یک دختر نوجوان بوده ام و می دانم که بسیاری از این ها (دختران نوجوان) روابط جنسی دارند اما راه درست آن را بلد نیستند. من نمی توانم کاری کنم که درباره این موضوع با من صحبت کنند."
معلوم شد که خانم ایرامی هم تولید همان نظام دراماتیک نسلی است که وجهه ایرانی ها در مقابل سکس و رابطه جنسی را عوض کرد. یک مسلمان محافظه کار، که چند سال پیشتر از آشنایی با پردییس مهدوی، خیلی هم همدردی نمی کرده آن هم در حالی که فهمید پسر خودش، همجنس باز است. شوهرش، پسر را ازخانه بیرون می اندازد. باز هم خیلی همدردی نمی کرد زمانی که فهمید دخترشان که هنوز دختر است و ازدواج نکرده، دوست پسر دارد و خانم ایرامی سیلی به گوش او می نوازد و او را فاحشه خطاب می کند. دخترش همان روز خانه را ترک می کند و هیچ گاه باز نمی گردد. در نتیجه خانواده ایرامی هر دو فرزند خود را به دلیل این که نخواستند رفتار نرمال جنسی که نه تنها جهانی شده که حتی در برخی جوامع ایرانی هم پذیرفته شده را بپذیرند، از دست دادند. یک سال بعد، همسر خانم ایرامی زندگی را وداع می گوید و او را با سیلی از حسرت، تنها می گذارد. (او)همان زمان تصمیم گرفت خود را وقف آموزش جنسی و اصلاح ساختار آموزشی آن کند، نه تنها به عنوان معلم که به عنوان عضوی از یک جنبش تغییر ساختار در وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران.
داستانی که به آن اشاره شد، بخشی از مجموعه ای از مباحث است که پردیس مهدوی در کتاب خود با عنوان:"طغیان احساسات(شهوانی)، انقلاب جنسی ایران"، به تصویر کشیده است.داستان خانم ایرامی، فقط فشرده ای است از جامعه ای که در حال تحول است آن هم از زمانی که سی سال پیش، جامعه (ایرانی) تصمیمی ناگهانی گرفت و درباره این مساله میان سنت و مدرنیته، سنت را ترجیح داد، حتی اگر بهای این تصمیم، پوچی، سرکوب و از دست دادن باشد. امروزه جوانان ایرانی به ویژه آن دسته از قشر متوسط و بالای جامعه، حاضر به قبول این روش نیستند و نسل قدیم ترجیح می دهد دنباله روی انتخاب نسل جدید باشد. آنچه در کار مهدوی (کتاب پردیس مهدوی) چشمگیر و نقطه مرکزی است، توجه به مسائل بهداشتی و تندرستی (جنسی) میان نسل ها و میان رفتارهای پذیرفته شده و رد شده است به همان اندازه که به واکنش جامعه به ابتکارهای آموزشی، توجه می کند.
در کشوری که حتی ساده ترین قرار میان دختر و پسر غیرقانونی است، جوامع خصوصی زیادی شکل گرفته تا جوانان تهرانی که خواهان ارتباط با جنس مخالف هستند، در آن ظاهر شوند. به نوشته پردیس مهدوی(نویسنده کتاب) حتی وی شاهد این بوده که در یک مهمانی یا پارتی، که توسط دختر یک روحانی و در حالی که والدینش بیرون از شهر بودند ترتیب داده شده بود، آن مهمانی کوچک به یک مجلس عیش بزرگ تبدیل شده است. مهمانی های کوچکتر هم گهگاه به محلی برای سکس گروهی تبدیل می شود. به رغم این که به وفور نیروهای پلیس در خیابان های ایران دیده می شود، جوانان به دنبال کسی می گردند که با او سکس داشته باشند حالا ممکن است در ترافیک باشد که شماره خود را به ماشین بغل دستی می دهند و یا این که به محلات پایین شهر می روند به این امید که کسی را پیدا کرده و با او رابطه جنسی برقرار کنند، آن هم در محلی که کسی آن ها را نمی شناسد و ممکن است دیگر هم با طرف روبرو نشوند. جرم زنا برای زنان در ایران، مجازات سنگسار را در پی دارد اما نیمی از زنان ازدواج کرده ای که مهدوی در کتاب خود با آن ها صبحت کرده، به شوهران خود وفادار نیستند و برای بسیاری از آنها، داشتن عشق نامشروع (غیر از همسر) یک سرگرمی متداول است. تحقیق مهدوی نشان می دهد به رغم این که حجاب و پوشاندن سر و بخش هایی از بدن در ایران اجباری است، زنان به شدت به مد علاقه نشان می دهند.(زنان در ایران) آرایش چند لایه و غلیظ می کنند و سعی می کنند حجاب را تا جایی که می شود سکسی کنند، چیزی مانند آنچه زنان غربی در تابستان به دنبال این نوع پوشش هستند.
در حالی که این تصویر از جامعه جنسی ایران در سطح شاید شوک آور باشد، برای خیلی از کسانی که وقایع فرهنگی ایران در یک دهه گذشته را تعقیب می کنند و یا گهگاه راهی ایران می شوند، عادی است. آن چه کمتر شناخته شده، این است که به رغم تمام بی قید و بندی و پیچیدگی در امور سکسی و جنسی، بسیاری از این جوانان ایرانی از نوعی فقدان آموزش جنسی رنج می برند آن هم به عنوان نوعی فرهنگ سازی و نه فقط نوعی قواعد خطر و ریسک و آن چه ممکن است از دست بدهند. از ابراز آمار روش های جلوگیری از بارداری در میان افرادی که مهدوی از آنان تحقیق کرده، صرفنظر شده است. زنانی که از قرص استفاده می کنند، فقط آن را مصرف می کنند بدون این که هیچ اطلاعی از عوارض این قرص ها داشته باشند. کاندوم آن قدر ناخواسته است که حتی کسانی که با مهدوی جزییات رابطه (جنسی) خود را در میان گذاشته اند، از آن نام نمی برند و هیچ کس از این که در داروخانه در حال خرید آن دیده شود، رضایت ندارد. به نوشته خانم مهدوی، جوانان ایرانی تحصیلکرده گفته اند بیماری ایدز از راه آرایشگاه، دندانپزشک و یا برخی از انواع خاص زنان منتقل می شود. در حالی که زنان متمول قدرت این را دارند که سقط جنین کنند - در حالی که غیرقانونی است، بسیار هم شایع است - زنانی که قدرت خرید بالا ندارند، در بازار سیاه قرص ها و یا آمپول هایی (برای سقط جنین) را پیدا می کنند که برای حیوانات است. خانم مهدوی برای این که بداند چقدر ساده می شود این داروها را تهیه کرد، به خیابان ها و محله هایی که این داروها را می فروشند، رفته است. یک فروشنده یک بسته قرص را به او می فروشد بدون این که دستور استفاده از آن را بدهد.
پزشکانی که وی (پردیس مهدوی) با آن ها گفت وگو کرده گفته اند بسیاری از زنان به دلیل استفاده از داروهایی که برای سقط حیوانات هستند، در معرض آسیب و یا نازایی قرار دارند. در ظاهر نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران میان مناقشه ای برای بهداشت عمومی و همچنین تغییر در دنیای روابط جنسی و برخورد مردمی با آن، گرفتار است. اما خبرهای خوبی هم در تحقیق کتاب پردیس مهدوی دیده می شود. در خط اصلی این مساله و افرادی که با این مسائل درگیر هستند، مانند پزشک های ایرانی، پدر و مادرها و مدرسان و موسسات همگی به دنبال نوعی تغییر هستند. برای مثال از سال 2000 به بعد، جمهوری اسلامی موظف کرده همگی زوج هایی که خواهان ازدواج هستند، پیش از ازدواج در کلاس های کنترل خانواده شرکت کرده و گواهی شرکت در این کلاس ها برای ازدواج آن ها ضروری است. یکی از این دوره ها که در یک محله تجاری در مرکز شهر تهران برگزار می شده و خانم مهدوی هم در آن شرکت کرده، به نظر خیلی بدون کیفیت یا حتی مزخرف به نظر می رسد. زنی سر تا پا پوشیده با چادر به دخترهای بی تفاوت و دخترانی که با ناخن لاک زده و آدامسی در دهان نشسته اند، می گوید:"شما باید همیشه آماده برآورده کردن نیازهای جنسی همسر خود باشید. برای مثال اگر همسر شما دارد پای تلویزیون فوتبال نگاه می کند، شما باید استراحت کرده و خود را آماده کنید و یا این که رختخواب خود را برای شب آماده کنید. اگر هم خودتان حوصله تان سر رفت یا خسته شدید، مطمئن باشید که از همسرتان پرسیده اید آیا چیز دیگری هم می خواهد یا نه. یا این که از همسرتان بپرسید آیا همسرتان می خواهد بعدا و پیش از بازنشستگی با شما باشد یا نه.(خواهان رابطه جنسی هست یا نه.)
اما خانم مهدوی در کلاسی دیگر در شمال شهر (تهران) و در زیرزمین یک مرکز خرید نزدیکی بازار تجریش هم شرکت کرده است. در این کلاس مباحثی چون انتقال بیماری مقاربتی، روش های جلوگیری از بارداری، باروری، بهداشت روانی، روابط زناشویی و حتی لذت های جنسی زنان به بحث گذاشته شده است. مدرسان این کلاس،حجاب کمتری بر تن دارند، مانتو و روسری پوشیده اند و به گفته خانم مهدوی، زنانی که در این کلاس ها هستند راحت تر با مدرس درباره روابط جنسی گفت وگو می کنند. در این بخش از کتاب، خانم مهدوی به نسل قدیمی تر جامعه ایرانی نگاه می کند که شروع به کنار گذاشتن مقابله سخت با این مساله کرده اند و بیشتر با نسل جدید همدردی کرده و به دنبال راهنمایی آن ها هستند و نه فقط آن دسته مانند خانم ایرامی که به دلیل فقدان و برای جلوگیری از فقدان بیشتر و کمتر کردن درد از دست دادن، به این تغییر رضایت داده است.
چیزی بزرگ در حال رخ دادن است. یک چرخش در نسل و روندی که نشانه تغییر در جامعه ای است که قوانین اسلامی در آن کمتر تاثیر گذار است. اما حالا به شدت در حال رسوخ به درون جامعه ایرانی است ولی آیا جغرافیای طبقاتی جامعه را به شمال و جنوب تقسیم کرده است؟ و در کشوری که همه چیز آن سیاسی است، چقدر این حرکت می تواند سیاسی باشد؟
خانم مهدوی نمی تواند در آن واحد همه جا باشد و تحقیق او هم الزاما نشاندهنده تمام رفتار جنسی در سرتاسر ایران نیست. بیشتر تحقیق او بر روی طبقه بالا و میانی جامعه جوان ایرانی خواهان رابطه با جنس مخالف متمرکز شده است. این البته شبه فرهنگی است که ارزش تحقیق را دارد، چرا که تهران حدود 14 میلیون جمعیت دارد و الگویی برای دیگر شهرهای ایران به شمار می رود اما مهدوی از محدودیت های تحقیق هم آگاه است. وی در این تحقیق آگاهانه طبقه مرتبط با حاکمیت ایران که در هر شرایطی سعی می کند با هر تغییری کماکان سنتی و محافظه کار بمانند را بیرون گذاشته است. وی البته به طبقات دیگری از جامعه هم در این کتاب می پردازد که ما خیلی با جزییات آن ها آشنا نمی شویم. به نظر مهدوی و با تحقیق از جوانان تهرانی، آنها نه نماینده تغییر هستند که بیشتر طبقه ای هستند که در حال انقلاب هستند، همان حرکتی که به تغییر رژیم منتهی می شود.
با نگاهی نزدیک تر این ادعایی به احتمال زیاد درست است. تا وقتی که نظام جمهوری اسلامی فقط لباس را کنترل می کند و ممنوعیت استفاده از الکل تا پیش از ازدواج، جوانانی که بخواهند نظام را وادار به عقب نشینی از قوانین سخت آن کنند، به راه های سیاسی برای تغییر رژیم روی می آورند که موثرترین راه است. اما چیزی در این میان و درباره این نوع نگرش زائد به نظر می رسد که البته مهدوی هم دقیق تر و عمیق تر به آن اشاره نکرده و ارتباط این حرکت با روند تغییر سیاسی یا چیزی که نشان دهد مثلا این حرکت به نوعی دموکراسی سکولار برای آزادی های بیشتر جنسی باشد، عرضه نکرده است.
آن چه او مستدل و متکی به مدرک (در این کتاب) نشان می دهد، طبقه ای از جوانان نظام اسلامی است که اخلاقیات اسلامی روابط جنسی را رد می کنند و این حس را دارند که باید هر گونه و هر طور که می خواهند با هر کسی که بخواهند و این رابطه جسم آن ها را ارضا کند، به آن برسند و در این راه به این که اعتقاد ان ها به خطر می افتد و یا این که پلیس اخلاقی به نام مبارزه با مد مانع آن ها است و یا این که با پارتی به راه انداختن و سکس داشتن، نمی شود جلوی آن ها را گرفت. برخی از کسانی که خانم مهدوی با آن ها صحبت کرده حتی یک یا دو شب را در سلولی در زندان گذرانده اند، چند نفر از آن ها شلاق خورده اند و یک زوج هم مجبور به ازدواج اجباری با یکدیگر شده اند.(مهدوی البته در کتاب توضیح نداده که پلیس اخلاقی ایران چه مقیاسی برای در نظر گرفتن مجازات آن هایی که به نظر آن ها مجرم هستند دارد.) آیا تصور خانم مهدوی این است که این افراد در صورت پیدا کردن میدان، برای آزادی های دیگر اجتماعی مانند آزادی بیان، آزادی ادیان، اصلاح ساختار زندان ها، دولت منتخب و یا قوه قضاییه مستقل که حقوق فردی افراد را محترم می شمارد هم مبارزه می کنند؟ و در آخر، برای حقوق و آزادی های خود و دیگران؟
در هر جامعه ای، تعداد افرادی که چنین راهی برای مبارزه را انتخاب می کنند و حاضرند در این مبارزه فداکاری کنند، کم است و طبقه ای که خانم مهدوی درباره آن ها تحقیق کرده نباید با این اشتباه گرفته شوند چرا که از پیش این طبقه در راه گرفتن حقوقی هستند که بتوانند از جوانی خود لذت ببرند. اما این فاصله تقریبا هیچ است چرا که نظام جمهوری اسلامی نشان داده که حاضر است با ملت ایران معامله کرده و چشمش را بر روی برخی مسائل ببندد و روسری های سه گوش و کوتاه و یا برخی آزادی ها را مجاز کند در حالی که از سمت دیگر فشاری سنگین تر و شدیدتر بر روند حرکت سیاسی و یا مطبوعات مستقل است. به جای آن خانم مهدوی بیشتر امیدوار است تا بقایای حرکت اصلاحات بیاید و نظام زیردست محمود احمدی نژاد (رییس جمهوری فعلی) را کنار بگذارد، دولتی که فقط پلیس اخلاق برای روابط جنسی و مد را بیشتر کرده است. اما خانم مهدوی از اصلاح طلبانی که بیرون از قدرت هستند نگفته است، یا از به زندان افتادن و شکنجه شدن چندین فعال حقوق زنان که از سال 2006 آغاز شده آن هم به جرم جمع کردن امضا برای کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در نظام جمهوری اسلامی یاد نکرده است.(این کمپین خواستار اصلاح قوانین برای قوانین مساوی در حوزه ازدواج برای زنان، ارث و طلاق است و می خواهد سن قانونی دختران از نه سال، به 18 سال افزایش یابد و سن قانونی پسران از 15 سال به 18 سال تغییر کند، ضمن این که خواهان تعقیب کیفری برای مجریان قتل های ناموسی است، درخواست می کند حق شهادت زن و مرد در دادگاه مساوی باشد و این که جرایم مرگبار برای زنانی که مرتکب زنا می شوند، متوقف شود.) آن حرکت سیاسی که مهدوی در تهران از آن به عنوان حرکتی که انقلاب جنسی به راه می اندازند یاد می کند، یا به آن می پیوندد یا توسط این حرکت، تسهیل می شود.
در هر حال ممکن است بتوان این گونه دید که هرگونه فشار برای تغییر در دنیای روابط جنسی در ایران را نمی توان به کل کنار گذاشت و به هرحال بخشی از تلاش فعالان حقوق زنان و اصلاح طلبان در مجلس و برخی روحانیون با تفکر بازتر است تا بتوان حقوق زنان در قوانین اسلامی را بهبود بخشید. اما در کتاب خانم مهدوی به نظر می رسد زنانی که وی به آن ها پرداخته، تمامی اوضاع مغشوش تاریخی یا تاریخ بازنوشته شده را به خود اختصاص می دهند. این زنان در نظامی فقهی، با قوانین اسلامی پیش مدرن زندگی می کنند و به سوی دورانی می روند که جنبش زنان در غرب در سال های 1960 برای حقوق خود و یا در سال های 1970 برای موج دوم جنبش زنان – فمینیسم – با همه پیچیدگی های آن، می رفت. مهدوی در کتاب خود می نویسد که برخی زنان ازدواج کرده ساعت ها در روز وقت صرف آرایش یا لباس خود می کنند و بقیه وقت خود در روز را به جست و جوی عاشق می گردند. در جامعه ای که به آن ها آموخته باید شکار شوند و یا این که برده شوهرهایشان باشند، و به مردان این اجازه را می دهد که چهار همسر دائمی قانونی و تا 99 همسر صیغه ای داشته باشند، این کار به نوعی قدرتمندی زنان تعبیر می شود. اما نوعی سترون قاطعانه هم درباره این مساله هست.
زندگی هایی که مهدوی به آن ها می پردازد، در لذت های رفتاری و جستاری غنی است چه به لحاظ شخصی و یا سیاسی و یا حرفه ای. نوعی به هم ریختگی است که در قلب طبقه میانی ایران معاصر حس می شود که ارتباط آن با قوانین بعد از انقلاب است و جهتی که در اقتصاد، فرهنگ و سیاست گرفته است. بیکاری و نرخ آن در میان جوانان به شدت بالاست که باعث می شود جوانان تا زمان ازدواج کماکان نزد والدین خود زندگی کنند. بسیاری از تهرانی ها در سن بیست و چند سالگی، افسرده، به لحاظ جنسی سرکوب شده و درون گرا هستند و بیشتر مانند تین ایجرها یا نوجوانان در شهرهای کوچک آمریکا رفتار می کنند. بیشتر وقت خود را در ماشین صرف می کنند و مواد مخدری که به دستشان می رسد را مصرف می کنند و دنبال سکس (رابطه جنسی) هستند. آیا می توان این را نوعی نشانه برای حرکت سیاسی از بخشی از جامعه دانست که خیلی تمیز و قایل به اخلاق زندگی نمی کند و انرژی خود را صرف چیزی می کند که برای کشورش هیچ استفاده ای ندارد؟
مهدوی البته دنبال چنین مسائلی نرفته است. حتی از افراد مورد تحقیق خود درباره دین هم سوالی نکرده است. آیا جوانان ایرانی این گونه می اندیشند که با درگیر شدن در مسایل جنسی که حاکمیت آن را "غیر اسلامی" می داند، انحصارگرایی دینی حاکمیت را به چالش کشیده اند، یا این که اخلاقیات جنسی در اسلام را به چالش می کشند؟ آیا نمونه های مورد مطالعه کتاب خانم مهدوی، شاهدی بر فرهنگ سکولار هستند یا این که فرصتی پیدا کرده اند با نظام اسلامی که سرشار از قوانین فقهی و شرعی است سرشاخ شوند؟ نبود تحقیق تحلیلی در میان این پرسش ها به وفور دیده می شود و اجازه نمی دهد یافته های پردیس مهدوی در کتاب به نوعی روند و یا حرکت آنالیز شده برای یک حرکت تعبیر شود.
در واقع، آن چه پردیس مهدوی مطالعه طبقاتی و یا جنسی می نامد، بیشتر نوعی طبقه بندی فقیرانه از خاطرات یا یادداشت هایی از پارتی ها و میهمانی ها در ایران است. مهدوی که در کالیفرنیا بزرگ شده و وقت زیادی را صرف تحقیق درباره ایران کرده، خیلی وقت ها خودش را هم در تحقیق وارد می کند و سعی می کند تصاویر را از زاویه دید خودش بررسی کند. در هیچ کجا نمی بینیم که افراد مورد تحقیق او حرکتی غیر از تایید و یا لبخند به پرسش های او داشته باشند.(هیچ کدام مخالف نظر یا فکر او نیستند.) خانم مهدوی خاطرات خود و احساسش از پارتی هایی که در ایران بوده را هم وارد تحقیق کرده و آنها را نوشته است."دوست باهوش و خوشگلم از آمریکا. آشنایی با شما مرا بسیار مشعوف می کند." این جمله را از قول یکی از کسانی که برای او کار و تحقیق می کنند، نوشته است. وی نقل قول هایی نوشته از جمله این که شنیده نه تنها او (پردیس مهدوی) حلال همه مشکلات است و می تواند آنها را حل کند، که یک جا هم در یک سالن آرایش و زیبایی، یک زن از او پرسیده که چرا هنوز ازدواج نکرده است چرا که ممکن است "همه را مال خود کند."(همه مردها جذب او شوند.)
البته خانم مهدوی می نویسد که از جوانان طبقه فقیر هم به اندازه طبقه متوسط و طبقه مرفه تحقیق کرده، اما غیر از پارتی های جوانان و افرادی که مخالف جریان نظام حاکم هستند، چیز دیگری نمی بینیم و یا این که در این پارتی و مهمانی ها، افراد حومه شهر و جوانان آن مناطق، حاضر نیستند. به جای آن، یک جا در کتاب هست که یک خانم جوان از کفش های مهدوی تعریف می کند و او با تمام سخاوت پیشنهاد می کند کفشهایش را با سندل های وارفته او عوض کند و از قول او هم نقل قول می کند:"من تا حالا دختر ثروتمندی مانند شما ندیده ام. راستی واقعا شما کی هستین؟" این گونه تصاویر و نقل قول از خود یا درباره خود، در سرتاسر پنج فصل اول کتاب طغیان احساسی (شهوانی) به چشم می خورد که هم بی هدف است و هم بسیار آماتور. خوشبختانه، وقتی به مسائل بهداشت عمومی و آموزش جنسی می رسیم، مهدوی به درستی کار تحقیقی کرده و نویسنده از جریان کتاب کنار می رود تا خواننده بتواند موارد مطرح شده در کتاب را بررسی و دنبال کند.
و دست آخر، و گذشته از تمامی بررسی ها، هنوز چیزی شگفتی آور درباره این نوع جریان های فرهنگی هست. خیلی سخت نیست که بدانیم چرا مهدوی احساس کرده این نوع جوانان با این نوع نگرش، جریانی سرنوشت ساز را رقم می زنند، حتی اگر از جریان و این که چه حرکتی را سبب می شوند، بی خبر باشیم. نزدیک به سی سال از انقلاب اسلامی ایران گذشته و و ایران حتی به تصویر انقلابی هم نزدیک نشده، دیگر آرزوی انقلابی شدن را کنار بگذاریم. جمعیت ایران دوبرابر شده، شهرهایش مدرن شده اند و شهرهای بیشتری جوانه زده و شکل گرفته اند. دین گرایی سخت و شاق نوعی دمدمی مزاجی دینی به بار آورده، حتی برای افرادی که در خلوت خود، انسان های معتقدی هستند. جوانان ایرانی که پس از انقلاب به دنیا آمده اند، زیر دیواری که رژیم میان مردم و غرب کشیده، تونل مخفی زده اند و هیچ جریان سرکوبگری نتوانسته خواست فطری مردم به مد، زیبایی و یا جریان سکسی (جنسی) که مثل جریان برق می ماند را کم و یا خاموش کند. شاید این داستانی درباره ایران است، آن هم درباره فرهنگ سیاسی و نیز از دست رفتن دین حکومتی. شاید هم (این کتاب) داستانی است از اسلام و بازگشت دوران سرکوب دینی و یا شاید هم فقط داستانی است از فطرت انسانی و چیزهایی که انسان آماده نشده بدون آنها زندگی کند.
*لورا سکور، محقق سال 2008 و 2009 در مرکز دوروثی و لوییس بی کولمان برای استادان و نویسندگان در کتابخانه عمومی نیویورک است.وی مقالات و نقد کتاب های زیادی درباره ایران در نشریات معتبر امریکا منتشر کرده است.
ترجمه از انگلیسی:کارمیارتوانمند
لورا سیکور / مجله نیشن / 15/12/2008
منبع:http://www.irandarjahan.net/spip.php?article652
زن به مثابهse1x object (مسئله مالکیت بر بدن زنان)
جهان اجتماعي ما ، جهان معناهاست . اشياء به خودي خود معنا ندارند . اشياء همينكه موضوع ذهن وعمل انساني قرار مي گيرند ، آنگاه معنا مي يابند . معنايي كه ريشه در ذهن فعال و خلاق انسانها دارد . انسان به محيط پيرامون خويش ، به اشياء ، به خويشتن و به انسانهاي ديگر معنا مي دهد . زن و مرد نيز متقابلاً معناي متفاوتي به يكديگر نسبت مي دهند و هر يك از آنها در معرض تفسيري متفاوت از ديگري قرار دارد . ولي آنچه كه مهم است آن معنايي است كه توسط مرد به زن اطلاق مي گردد . در اينجا مرد و زن را به ترتيب جنس مذكر و مؤنث در نظر مي گيريم . معنايي كه توسط مرد به زن داده شده ، در طول تاريخ ، اعصار مختلف ، در فرهنگ و جوامع گوناگون به طور متفاوتي آشكار شده ، اما در مجموع اشتراكاتي عميق داشته است . منظور از اين معناي منتسب توسط مرد ، اوصافي است كه از لحاظ فكري ، جسمي و جنسي زن را موضوع خويش قرار داده است . از لحاظ فكري (ناقص العقل بودن ، و اينكه عقل زن در رحم اوست ) و از جنبه جسمي (موجودي لطيف و ظريف و نازكتر از برگ گل) . چيزيكه مهم است معناي جنسي جسمي منتسب توسط مرد است . همانطور كه گفته شد اين اطلاق معنا ، دو سويه است ليكن خصلتي كه يك سويه از اين دوسويه را برجسته مي كند ، ويژگي سلطه گري اي است كه بر روابط جنسي و جسمي زن و مرد حاكم است به اين معنا كه زن در نگاه غالب مردان ، در عرصه روابط جنسي جسمي ، «ديگري» و «فرعي» بوده . زن «من حاكم» بودن مرد و «ديگري» بودن خويش را پذيرفته است (فارغ از جنبش هاي فيمينيستي اخير كه منشاء آن خودآگاهي زنان به «ديگري»بودن خويش است ) در رابطه جنسي جسمي نقش غالب زن و مرد به ترتيب فاعلي و مفعولي در نظر گرفته شده است . اين الگوي رفتاري را در ميان حيوانات نير مي توان مشاهده كرد . اين شيوه رفتاري غريزي بين حيوانات برخلاف انسانها ، تغيير ناپذير است . شايد بتوانيم دليل اولية مفعوليت زن ، در رابطه جنسي را (علاوه بر قدرت ناشي از مالكيت خصوصي و اقتصادي مرد) به اقتباس از جهان حيواني ،ساختار جسمي و شكل آلت جنسي زنان مرتبط كنيم . اما قابليت تسليم پذیري زن و سلطه گري مرد صرفاً ريشه در وضعيت جسماني آنها ندارد عرصه حيواني يا دايره حيات انساني بسيار متفاوت است . تغيير ناپذيري شيوه روابط جنسي در بين حيوانات قابل تعميم كامل به رابطه جنسي زن و مرد نيست . معاني اي كه طي قرنها در جهت نسبت مفعوليت و «ابزار انگاري به زن » پيش رفته و در مرد و زن دروني شده ، نقشي مهم تر ايفا نموده است . اين شيوه رفتاري و اين معنا سازي مي تواند تغيير يابد . اگر زنان نقش معنا را مهم تر از نقش ساختار جسمي خويش بگمارند ، تغيير اين شيوة تثبيت شده كنش اجتماعي تسهيل خواهد شد . مي توانند به اين آگاهي برسند كه اين معاني كه منجر به سلطه پذيری ، از خود بيگانگي و شي انگاري شده ، ازلي نبوده و واقعيتي رخداده است . فمنيست هاي راديكال نيز به اين مهم اذعان مي كنند كه بين زنان و مردان تفاوت هاي زيستي وجود دارد اما با معاني اي كه به اين تفاوت جسمي داده مي شود به مخالفت مي پردازند . نقش زن در رابطه جنسي لزوماً نمي تواند به معناي فاعليت باشد و به سخن ديگر «top» بودن مرد در رابطه جنسي لزوماً با قدرت و اراده و حاكميت و تسلط او نمي تواند همراه باشد . تصور كنيد «پسري كه به نشانه عشق ، دست بر گردن دختري نهاده » «دامادي كه به عنوان راننده ماشين عروس ، عروس (دختر) را كه به او بله گفته ، به همراه خويش مي برد » « مردي كه زمان و ميزان رابطه جنسي را تعيين مي كند » « مردي كه خود را محافظ بدن همسر خويش مي داند » «نهادهايي كه به تجارت سكس اقدام مي كنند » « دختراني كه مورد تجاوز بصري ، كلامي ، (متلك پراني) و جنسي قرار مي گيرند و . . . » اينها تداعي كننده چه معناي اي هستند ؟ از اين مصاديق واقعي زندگي اجتماعي چه دريافتي مي توان كرد ؟ جز اينكه مرد حاكم حيطه تماس جنسي و جسمي است و زن استقلال جنسي – جسمي ندارد . مفاهيمي چون «ترشيده» « پوسيده » « بادكرده» « رودست مانده» اين معنا را مي رساند كه هنوز فردي پيدا نشده كه بدن دختري را به طور قانوني تصاحب كند . لطيفه ها و جوك هاي سكسي و نوع مفاهيم بكار رفته در آن كه در بين پسران رواج دارد ، زن را كاملاً مفعول نشان مي دهد. مفعوليت زن ناشي از قدرت سلطه فاعل (مرد) است . نتيجه ديگر سلطه گري ،شي انگاري ، تلقي زن به عنوان sex object است . موضوع واقع شدن زن در تماس و رابطه جنسي به اين معنا نيست كه زن به شدت تحت استثمار جنسي است بلكه به سطوح مختلف چنين رابطه اي بايد توجه كرد . شديد ترين سطح اين رابطه تجاوز جنسي است و اعتقاد به «ناموس» سطح نازلي است كه همراه با احترام زن را موضوع جنسي قرار مي دهد . اصطلاح «زن گرفتن » شايد بهترين عبارتي باشد كه ما را به شي انگاري زن رهنمون كند . همچنين است صورتهاي مختلف همسر گزيني از قبيل خريد همسر ، دزدي و زورگيري همسر ، نذري دادن دختران ، و هديه و پيشكش كه در دوره اي از تاريخ ايران رواج داشته و شايد هم اكنون نيز وجود داشته باشد . در دوران صفويه « زنان را به عنوان هديه حتي به اجانب پيشكش مي كردند و مي بخشيدند . خود زنان نيز به پيشكش كردن زنان به ولي نعمتان خود مبادرت مي ورزند (حجازي : 152) » فرهنگ ايراني مملو از اين مثال هاست . آشكار است كه فرهنگ و تعاليم اسلامي ، نوع مذكور از رابطه جنسي و جسمي را تشويق ، باز توليد و تحكيم مي كند . يكي از مفاهيم اسلامي ناموس است كه جسم زن را به گونه اي محترمانه و زيركانه متعلق به مرد مي داند . حجاب مخفيگاه اين شي قيمتي است . مفهوم ناموس به اين باز توليد ذهني منجر مي شود كه بدن زن چون كالايي گرانبهاست كه مرد بايد به محافظت از آن بپردازد . دهخدا ، ذيل كلمة ناموس يكي از معاني آن را اين چنين بيان مي كند «زوجه و زن هاي متعلق به يك مرد ، مثل مادر و خواهر و دختر » در اين تعريف مالكيت مردان بر بدن زنان مفروض گشته . نفقه و مهريه نيز مي تواند اين معنا را بدهد كه رابطه جنسي زن و مرد ، به رابطه كارفرما و كارگر يا ارباب و رعيت مي ماند . با اين تفاوت كه زن به نيروي كار بلكه جسم خويش و خصوصي ترين عرصه حوزه جسم خويش را در اختيار مرد مي گذارد . در ماده « 1108» قانون مدني ايران آمده است كه « اگر زن بدون عذر موجه حاضر نشود با همسر خود زندگي كند يا با او رابطه جنسي داشته باشد ، حق گرفتن نفقه نخواهد داشت » پس اين احساسات جنسي مرد است كه مورد توجه و محور قرار مي گيرد و زنان چهره اي مملوك گونه مي يابند . قدرتمندان و پادشاهان ،براي تعديل آشوب هاي اجتماعي ، تحكيم روابط با قبايل ديگر ، از دختران و زنان استفاده ابزاري مي كردند . ازدواج محمد بن عبدالله با عايشه نيز اينگونه بيان مي شود . شاهاني كه زنان كثيري را زينت حرمسرا هاي خويش كرده بودند . اين زنان بسيار را نه صرفاً به جهت نيل به التذاذ جنسي بلكه به منزله ابزاري براي حفظ امنيت و ثبات موقعيت و قدرت خويش تلقي مي نمودند يعني با ازدواج با دختري از قبيله اي ديگر سعي مي كردند نظر آن قبيله را به خويش جلب كرده و نيروي بالقوه شورش را در آنها بكاهند . تاريخ مي گويد اگر عشقي در ازدواج در كار بوده غالباً عشق مرد تعيين كننده بوده است نه احساسات جنسي زن . تسلط مرد بر زن نه تنها موجب مفعول انگاري ، ابزار انگاري ، ابزاري شدن زن ، عدم كنترل بدن خويش شده بلكه احساسات جنسي او نيز مغفول مانده است . عقيده اين بوده در رابطه ج نسي اين مهم نيست كه زن به اورگاسم برسد البته با اين بينش برخي مردان معتقد بودند كه زنان هم لذت جنسي مي برند عميقاً هدف ارضاي جنسي مرد است . هويت و احساسات جنسي زن آشكار شده است . شرط بكارت زنان در كشورهاي مسلمان براي عقد و ازدواج از وجوه بارز ناديده انگاشتن احساسات جنسي زنان است « ارزش بكارت به حدي است كه بسياري قبل از ازدواج به مراجعه به پزشك گواهي اثبات باكرگي مي گيرند و در بعضي نقاط ايران فقدان بكارت براي دختران به قتل دختر توسط افراد ذكور خانواده منجر مي شود (قتل هاي ناموسي) (فصل زنان :124) قتل هاي ناموسي بازتاب موضوع جنسي بودن زن است . اشكال مختلف مزاحمت هاي جنسي و تجاوزات جنسي حاكي از مفعول واقع شدن زن دارد «به عقيده بسياري از صاحب نظران دليل مزاحمت هاي جنسي در قلمرو عمومي اين است كه نوع تربيت خانوادگي به گونه اي است كه مردان ، زنان را به عنواني «ابژه هاي جنسي » نگاه مي كنند (فصل زنان :131) « كاترين مك كينون مزاحمت هاي جنسي را مظهر شيوه شي سازي زنان از مردان مي داند » (فصل زنان :123) ختنه زنان نمونه ديگري از «ابژه» شدن زنان است . اكنون بسياري از زنان آفريقايي اسير آموزه هاي سنتي بوده و ختنه در مورد آنها انجام مي شود . بعضي از دلايلي كه براي ختنه زنان آورده مي شود بازتاب اين «ابژه» شد گراست . دلايلي همچون نگهداري از بكارت دختران جوان تا زمان ازدواج ، كنترل تمايلات جنسي دختران تا قبل از ازدواج و اطمينان دادن به شوهر آينده از جنبه پاك بودن دختر . در يكي از شهرهيا كوچك هرمزگان به نام بندر لنگه نيز ، دختران بعد از 40 روز ختنه منبع مي شوند . دختران طي جامعه پذيري جنسيتي از مادر خود مي آموزند كه چگونه بايد خود را در اختيار شوهر قرار دهند . 1. حجازي ،بنفشه ، ضعيفه ، قصيده سرا ، تهران ، 1381 . 2.لغتنامه دهخدا ، ج چهارم ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1377 . 3.فصل زنان ، ج پنجم (مجموعه آراء و ديدگاههاي فمينيستي ) به كوشش نوشين احمدي خراساني ، فيروز مهاجر ، پرويز اردلان ، تهران ، روشنگران و مطالعات زنان ، 1384
توسط دانشجوی جامعه شناسی
توسط دانشجوی جامعه شناسی
بخش پایانی جدول3) نگرش ایرانیان به خانواده مکان/ گروه گروه 1- درامریکا (%) گروه 2- درایران (%)
جدول3) نگرش ایرانیان به خانواده
مکان/ گروه
گروه 1- درامریکا (%)
گروه 2- درایران (%)
محورها
مرد
زن
کل
مرد
زن
کل
1
برای افراد متاهل داشتن فرزند مهم است
56
55
55
63
50
58
2
طلاق گرفتن باید آسان تر بشود
52
49
50
38
24
32
3
والدین باید بخاطر بچه هایشان باهم زندگی کنند حتی اگر باهم نمی سازند
40
21
28
55
52
54
4
بزرگترین وفاداری، نسبت به خانواده است
95
96
96
94
98
96
نگرش ایرانیان به تربیت کودکان:
دریافته های مربوط به نگرش ایرانیان به تربیت کودک نیز شواهد حاکی است نقش و جایگاه خانواده هنوز بین ایرانیان هردو گروه ازاهمیت بالایی برخورداراست بطوریکه نقش خانواده در تربیت فرزندان را درحدی می داند که آزادی بسیارزیاد نوجوان را مخاطره انگیز تلقی کرده و قصد دارد همچنان معیارهای ارزشی خانواده را بر فرزندان دیکته نماید. یافته مربوط به محور 6 درجدول 2 حاکی است که با تفاوت 10 درصدی، بیش از 60 درصدایرانیان مقیم ایران و 70 درصد امریکا حق انتخاب و انجام آزادانه هر اقدامی را به نوجوانان خود نمی دهند. به بیان دیگر میل به تسلط و نظارت بر اعمال و نحوه اندیشه و کردار نوجوانان تو سط پدر و مادران ایرانی خواه درامریکا خواه ایران نسبتا بالا است.
نگرش ایرانیان به خانواده:
دربخش مربوط به نقش خانواده نیز شواهد مربوط به محورهای مندرج درجدول 3 نشان می دهد هنوز فرزند زایی یکی از مهمترین کارکردهای خانواده درباورایرانیان هردو گروه است بطوریکه بیش از 55 درصد بدان باور دارند (محور1). این امر ازمی تواند سبب ساز تداوم پیوند خانوادگی و حفظ و صیانت از نهاد خانواده باهیمن نسبت افراد براین باورند که خانواده ها باید بخاطر تربیت و نگهداری از فرزندانشان حتی باوجود ناهمسازی زنو شوهر باید با یکدیگر به زندگی زناشویی ادامه دهند و به عبارت دیگر خانواده را حفظ کنند. به تعبیر پژوهشگران تحقیق انجام شده" درفرهنگ ایرانی قربانی کردن آزادی و سعادت فردی بخاطر خانواده بسیار باارزش است و پدیده سوختن و ساختن، شاخص مهم قهرمان سازی و یا قربانی شدن است" (منبع شماره1، ص28). چنین باوری با بیش از 95 درصد نظرات ایرانیان هر دوگروه گویای اهمیت خانواده درتعیین سرنوشت و ارائه هویت اجتماعی ایرانیان است. البته آمارها حاکی از حدود 10 درصد طلاق درایران و بیش از 66 درصد دربین ایرانیان مقیم آمریکا است (منبع1، ص 28). دراین میان یک از دلایل شیوع نسبتا گسترده ایرانیان مهاجر درامریکا و حتی در اروپا بویژه درکشوری مانند سوئد نیز نشانگر دلایل متعددی است که برخی از آنها عبارتند از: بی بنیان بودن بسیاری از ازدواج هایی که بخصوص درایران و پیش از مهاجرت بدون کمترین شناخت صورت گرفته است، وجود قوانین حمایت کنند هاز زنان در جوامع غربی و عدم مدارا و تمکین مورد توصیه فرهنگ سنتی و دینی زنان از مردان، و برنتابیدن ادامه رفتار گاه مردسالارانه مردان ایرانی در جغرافیای جدید و درنهایت وجود فرصت های جدید برای عشق های رمانتیک و تشکیل زندگی زناشویی جدید.
دراین میان اشاره به این نکته خالی از فایده نیست که حفظ ناگزیر خانواده بخاطر فرزندان یا هر روش و دستاویز دیگری نه تنها به نادیده گرفته شدن حقوق فردی هریک از طرفین رابطه زناشویی منجر می شود بلکه گاه به دلیل ناهمسازی و اختلاف های شدید درون خانواده نتایج عکس داده و بحران و آسیب های اجتماعی دیگری را وارد نهاد خانواده می نماید. درچنین وضعیتی ظاهرا خانواده مقدس ایرانی می تواند به حفظ ساختار خانواده یاری رساند ولی ارکان آن خانواده یعنی زن، شوهر، و فرزندان هریک بنوعی قربانی جو متشنج درون خانواده های ناهمساز می گردد که سیاست سوختن و ساختن را بر سیاست جدایی و ترمیم ترجیح می دهد (5).
1.Premarital sexual, child rearing & family attitudes pf Iranians men & women in the USA & Iran; Hojat,M; Shapurian,R; Nayerahmadi,H; Farzaneh,M; Foroghi,M; Azizi,M; The Journal of Psychology, 1999, 133(1), 19-31
2. Schofield, M (1973); The sexual behavior of your adults, Boston, MA :Little, Brown.
3. کام ایرانی، امیزش جنسی؛ http://sociology.myblog.ir/More-4.ASPX
4. بررسی ازدواج و طلاق کودکان درایران؛ http://sociology.mihanblog.com/?More=91
5. خانواده ایرانی، خانواده مقدس!؛ http://sociology.mihanblog.com/More-95.ASPX
منبع:http://sociologyofiran.com
مکان/ گروه
گروه 1- درامریکا (%)
گروه 2- درایران (%)
محورها
مرد
زن
کل
مرد
زن
کل
1
برای افراد متاهل داشتن فرزند مهم است
56
55
55
63
50
58
2
طلاق گرفتن باید آسان تر بشود
52
49
50
38
24
32
3
والدین باید بخاطر بچه هایشان باهم زندگی کنند حتی اگر باهم نمی سازند
40
21
28
55
52
54
4
بزرگترین وفاداری، نسبت به خانواده است
95
96
96
94
98
96
نگرش ایرانیان به تربیت کودکان:
دریافته های مربوط به نگرش ایرانیان به تربیت کودک نیز شواهد حاکی است نقش و جایگاه خانواده هنوز بین ایرانیان هردو گروه ازاهمیت بالایی برخورداراست بطوریکه نقش خانواده در تربیت فرزندان را درحدی می داند که آزادی بسیارزیاد نوجوان را مخاطره انگیز تلقی کرده و قصد دارد همچنان معیارهای ارزشی خانواده را بر فرزندان دیکته نماید. یافته مربوط به محور 6 درجدول 2 حاکی است که با تفاوت 10 درصدی، بیش از 60 درصدایرانیان مقیم ایران و 70 درصد امریکا حق انتخاب و انجام آزادانه هر اقدامی را به نوجوانان خود نمی دهند. به بیان دیگر میل به تسلط و نظارت بر اعمال و نحوه اندیشه و کردار نوجوانان تو سط پدر و مادران ایرانی خواه درامریکا خواه ایران نسبتا بالا است.
نگرش ایرانیان به خانواده:
دربخش مربوط به نقش خانواده نیز شواهد مربوط به محورهای مندرج درجدول 3 نشان می دهد هنوز فرزند زایی یکی از مهمترین کارکردهای خانواده درباورایرانیان هردو گروه است بطوریکه بیش از 55 درصد بدان باور دارند (محور1). این امر ازمی تواند سبب ساز تداوم پیوند خانوادگی و حفظ و صیانت از نهاد خانواده باهیمن نسبت افراد براین باورند که خانواده ها باید بخاطر تربیت و نگهداری از فرزندانشان حتی باوجود ناهمسازی زنو شوهر باید با یکدیگر به زندگی زناشویی ادامه دهند و به عبارت دیگر خانواده را حفظ کنند. به تعبیر پژوهشگران تحقیق انجام شده" درفرهنگ ایرانی قربانی کردن آزادی و سعادت فردی بخاطر خانواده بسیار باارزش است و پدیده سوختن و ساختن، شاخص مهم قهرمان سازی و یا قربانی شدن است" (منبع شماره1، ص28). چنین باوری با بیش از 95 درصد نظرات ایرانیان هر دوگروه گویای اهمیت خانواده درتعیین سرنوشت و ارائه هویت اجتماعی ایرانیان است. البته آمارها حاکی از حدود 10 درصد طلاق درایران و بیش از 66 درصد دربین ایرانیان مقیم آمریکا است (منبع1، ص 28). دراین میان یک از دلایل شیوع نسبتا گسترده ایرانیان مهاجر درامریکا و حتی در اروپا بویژه درکشوری مانند سوئد نیز نشانگر دلایل متعددی است که برخی از آنها عبارتند از: بی بنیان بودن بسیاری از ازدواج هایی که بخصوص درایران و پیش از مهاجرت بدون کمترین شناخت صورت گرفته است، وجود قوانین حمایت کنند هاز زنان در جوامع غربی و عدم مدارا و تمکین مورد توصیه فرهنگ سنتی و دینی زنان از مردان، و برنتابیدن ادامه رفتار گاه مردسالارانه مردان ایرانی در جغرافیای جدید و درنهایت وجود فرصت های جدید برای عشق های رمانتیک و تشکیل زندگی زناشویی جدید.
دراین میان اشاره به این نکته خالی از فایده نیست که حفظ ناگزیر خانواده بخاطر فرزندان یا هر روش و دستاویز دیگری نه تنها به نادیده گرفته شدن حقوق فردی هریک از طرفین رابطه زناشویی منجر می شود بلکه گاه به دلیل ناهمسازی و اختلاف های شدید درون خانواده نتایج عکس داده و بحران و آسیب های اجتماعی دیگری را وارد نهاد خانواده می نماید. درچنین وضعیتی ظاهرا خانواده مقدس ایرانی می تواند به حفظ ساختار خانواده یاری رساند ولی ارکان آن خانواده یعنی زن، شوهر، و فرزندان هریک بنوعی قربانی جو متشنج درون خانواده های ناهمساز می گردد که سیاست سوختن و ساختن را بر سیاست جدایی و ترمیم ترجیح می دهد (5).
1.Premarital sexual, child rearing & family attitudes pf Iranians men & women in the USA & Iran; Hojat,M; Shapurian,R; Nayerahmadi,H; Farzaneh,M; Foroghi,M; Azizi,M; The Journal of Psychology, 1999, 133(1), 19-31
2. Schofield, M (1973); The sexual behavior of your adults, Boston, MA :Little, Brown.
3. کام ایرانی، امیزش جنسی؛ http://sociology.myblog.ir/More-4.ASPX
4. بررسی ازدواج و طلاق کودکان درایران؛ http://sociology.mihanblog.com/?More=91
5. خانواده ایرانی، خانواده مقدس!؛ http://sociology.mihanblog.com/More-95.ASPX
منبع:http://sociologyofiran.com
نگرش ایرانیان ایران و امریکا به روابط جنسی پیش از ازدواج(این مطلب توسط علی طایفی ومدیر سایت جامعه شن
نوشتارحاضر ارائه خلاصه پژوهشی است که توسط تعدادی از محققان ایرانی در ایران و امریکا دربین ایرانیان مقیم در کشور و ایرانیان مقیم درامریکا پیرامون نگرش آنان به مقوله روابط جنسی و خانواده صورت گرفته است (1). یافته های حاصل ازاین تحقیق محصول پژوهش بین 160 ایرانی مهاجر مقیم درامریکا (61مرد و99 زن) و 97 ایرانی درداخل ایران (55 مرد و 42 زن) است که با هم مقایسه شده اند. براساس این تحقیق ایرانیان درامریکا درکل و زنان بطور خاص درمقایسه با همتایان شان درایران ، نگرش آزادتری نسبت به روابط جنسی پیش ازازدواج و آموزش جنسی نشان داده اند.
این گروه درامریکا مدارای بیشتری نسبت به همجنس بازان دارند و پذیرش بیشتری نسبت ازهم پاشیدگی خانواده نشان می دهند. ایرانیان در هردو کشور نشان داده اند که ارزش بالایی به نقش مادر و خانواده و وفاداری خانوادگی داده و آزادی نامحدود جوانان را نمی پذیرند (منبع 1،ص19).
گروه سنی مورد بررسی بین 20 تا 50 سال و متوسط سنی گروه ایرانی درامریکا (گروه 1) 37 و گروه ایرانی درایران (گروه 2) 32 سال است. از گروه 1 بیش از 55 درصد مقیم کالیفرنیا و 45 درصد مقیم ایالت های پنسیلوانیا، نیوجرسی و ایندیانا هستند و گروه 2 عمدتا ازتهران می باشند. 55 درصد گروه 1 و 57 درصد گروه 2 متاهل بودند. جدول زیر اهم یافته های این تحقیق را به نمایش می گذارد. پرسشنامه این تحقیق در 25 محور تنظیم شده که 23 محور آن برگرفته از پرسشنامه استاندارد شده شافیلد است (2). بدیهی است دستاوردهای این تحقیق نمی تواند به کل جامعه تعمیم داده شود و فقط مقایسه ای را بدست می دهد که قابل توجه است.
ذکر این نکته ضروری است که بخش بزرگی از تحلیل های مستند به آمار و یافته های این تحقیق متعلق به نویسنده این سطور است و هرجا تحلیل یا فاکتی از پژوهشگران این تحقیق آورده شده است بدان استناد می شود. دراینجا به ترتیب تلاش می شود تحلیلی از اهم یافته های این تحقیق ارائه شود:
رابطه جنسی پیش ازازدواج و مناسبات جنسی:
محور1) چنانکه یافته های جدول 1 نشان می دهد ایرانیان بطور کلی نگرش شان نسبت به آمیزش جنسی پیش از ازدواج تعدیل یافته و بیش از 50 درصد گروه 2 و بیش از 70 درصد گروه یک به اهمیت آن صحه گذارده اند. بدیهی است این نسبت هنوز درداخل کشور بویژه در بخش روستایی جندان قابل دریافت نیست و بخش تحصیلکرده و طبقه متوسط شهری چنین رویکردی رابیشتر اتخاذ کرده اند. ازسوی دیگر ازنظر تفاوت نگرش جنسی نیز، دربین گروه 2 مقیم درایران، مردان نسبت به زنان آزاداندیش ترند بویژه اینکه این آمیزش می تواند عملا منحصر به مردان باشد! و چنانکه در محورهای مربوط به باکره بودن شاهد خواهیم بود این آمیزش را درمورد دختران نمی پسندند! لذا نزدیک به 60 درصد زنان ایرانی مورد بررسی آمیزش جنسی پیش از ازدواج را امری غلط و ناپسند می شمارند. این نگرش دربین زنان ایرانی مقیم امریکا درست برعکس بوده و زنان کمتر از مردان بدان باور دارند! به عبارت دیگر زنان گروه 1 درامریکا نسبت به زنان مقیم ایران و حتی مردان مقیم ایران و امریکا به آمیزش پیش از ازدواج باور پیدا کرده اند.
محور2) چنانکه گفته شد دراین محور نگرش مردان تفاوت کیفی با یافته های محور قبلی می یابد! یطوریکه وقتی بحث آمیزش پیش ازازدواج محدود به آزادی آمیزش برای دختران می شود، نگرش مردان ایرانی مقیم در ایران تغییر می یابد. بگونه ای که با وجودیکه 64 درصد مردان گروه 2 درایران با آمیزش پیش ازازدواج موافقند، ولی فقط 51 درصد آنان این توافق را درمورد دختران نیز قبول می کنند. دراین میان مردان و زنان ایرانی گروه 1 هردو با نسبت کمتری با بدنامی دختران درصورت آمیزش پیش ازازدواج موافقند (درکل 80 درصد)، درحالیکه این نسبت درمقایسه با محور قبلی با اختلاف 12 درصد کمتر گویای این است که مردان و زنان گروه 1 با نسبت بیشتری این پدیده را مذموم می دانند (با46 درصد).
محور3) همچنین ارزیابی تمایل به ازدواج با دختر باکره و بدون آمیزش جنسی دربین مردان هردو گروه بالا است و نقطه تناقض همین جاست که علیرغم اینکه قریب 70 درصد مردان مقیم امریکا با آمیزش جنسی پیش از ازدواج موافق هستند ولی درعمل بیش از60 درصد با آن بنوعی مخالفت کرده و خواهان ازدواج با دختر باکره هستند! موید این امر تلاش برخی مردان ایرانی برای ازدواج با دختران باکره مقیم ایران است که بصورت ازدواج پستی نیز موسوم و رواج یافته است. در بین مردان مقیم ایران نیز شواهد نشان می دهد علیرغم اینکه 50 درصد مخالف مذموم بودن سکس پیش ازازدواج هستند و 64 درصد آن را بطورکلی غلط نمی شمارند (محور1) ولی درموضوع انتخاب همسر و ازدواج، 80 درصد بدنبال یافتن دختران دوشیزه و باکره هستند! دراینجا روشن نیست آیا درصورت باور به اینکه باکره بودن اهمیت ندارد، چگونه در موقع عمل این دست از مردان خواهند توانست با 80 درصد تمایل به ازدواج با دختران باکره، به کام خویش دست یابند!
دراین باره نگرش زنان نیز تایید کننده این است که مردان دارای چنین نگرشی بوده و به اصطلاح ازدواج با دختران دست اول را جویا هستند هرچند که خودشان دست اول نباشند! درواقع بر خلاف اظهار نظر مردان، زنان هر دو گروه درباره مردان گونه دیگری فکر کرده و بویژه زنان مقیم ایران باکره بودن دختران را از پیش فرض های خود ازسوی مردان تلقی می کنند (با76 درصد). به تعبیر نویسندگان و محققان این پژوهش، "معیارهای بکارت و نجابت و اصالت خانوادگی، معیارهای طلایی انتخاب همسر توسط مردان ایرانی است و ازدواج تنها راه مشروع رابطه جنسی درایران محسوب می شود" (منبع 2، ص 20). این نگرش و سلوک به آنجایی منتهی شده است که به تعبیر دیگر درفضای فرهنگی ایران آمیزش جنسی به کام ایرانی مبدل شده است ( 3).
محور4) دراین محور نیز این تناقض یا دوگانگی نظر درشاخص سنجش آمیزش جنسی پیش ازازدواج برای پسر و دختر مجدد بچشم می خورد بطوریکه برخلاف نگرش مردان و زنان ایرانی، دراینجا 91 درصد گروه 1 و 75 درصد گروه 2 این تفاوت را قبول ندارند. بطور طبیعی نگرش ایرانیان گروه 1 نسبت به گروه 2 دارای نگرش برابر خواهانه تری است چراکه زندگی در محیط فرهنگی متفاوت ازایران این امکان تعدیل نگرش را فراهم می کند. ولی چنانکه گفته شد اولا درعمل یافته محورهای پیشین موید این است که مردان چنین نمی اندیشند و یا در تناقض نگرشی و رفتاری بسر می برند و مردان ایرانی نیز در بخش های سنتی تر جامعه ایران چنین مدارایی از خود نشان نمی دهند. درمورد زنان نیز نسبت کسانی که به تفاوت جنسی در زمینه ارتباط جنسی پیش از ازدواج معتقدند مخالفت بیشتری وجود دارد بطوریکه زنان بیش از مردان این تفاوت را بر نمی تابند و برابر خواهانه تر می نگرند.
محور5) وضعیت مضاعف و افراطی معیارها و نگرش ها و ارزشها و هنجارهای جنسی درفرهنگ ایران نیز در واقع با اندکی تفاوت بین هردو گروه مورد تایید است ولی زنان ایرانی گروه 2 درایران بیش ازمردان گروه خود به این امر صحه گذارده اند چرا که مردان بطور طبیعی دارای آزادی بیشتری هستند خواه از نظر عرف و خواه قوانین مجازات. اما دربین زنان گروه 1 درامریکا این باور حتی شدید تر از زنان ایران خود رانشان می دهد. این برداشت دربین مردان ایرانی دو گروه نیز بچشم می خورد.
محور6) ایرانیان گروه 1 درامریکا بیش از گروه 2 درایران به اهمیت رابطه جنسی توجه داشته اند. به بیان دیگر تعداد ایرانیان مقیم ایران که رابطه جنسی را وقت چندان خوب و مطبوعی نمی شمارند، حدود دو برابر ایرانیان مقیم امریکاست (47 به19درصد). درعین حال مردان امریکا بیش از مردان ایران زمان رابطه جنسی را با ارزش می دانند که ناشی از هم امکانات دسترسی ایرانیان به سکس آزاد درامریکا است! و هم ناشی از دگم ها یا تعصبات مرد ایرانی است که هنوز سکس و گفتگو پیرامون آن را تابو تلقی می کند. ازسوی دیگر زنان هردو گروه این رابطه را نسبت به مردان با ارزش تر بر می شمرند و حتی به دلیل آزادی نگاه و عمل زنان ایرانی گروه 1 نسبت به گروه 2، زنان مقیم درامریکا بیش از ایران، زمان صرف شده در بستر همخوابگی را زمان مطلوبی می شمارند. می توان این امر را به میزان آگاهی و بیداری جنسی زنان درامریکا هم منسوب ساخت که دربین زنان مقیم درایران کمتراست.
محور7) برخلاف اینکه نرخ زادو ولد درایران پایین آمده و بعد خانوار از بیش از 5 به نزدیک 4 نزول کرده است ولی از نظر ذهنی هنوز 46 درصد ایرانیان گروه 2 معتقد به آموزش روش های پیشگیری برای کنترل موالید و نرخ باروری نیستند. این نگرش بین زنان بیش از مردان است (52 به 40). برخلاف آن علاوه بر اینکه باور به این روش های آموزشی برای کنترل زادو ولد بین گروه 1 بیش از یک و نیم برابر گروه 2 است، نسبت زنانی که به این امر معتقدند بسیار بیشتر است (99 به 48 ). میزان شناخت از نقش انسانی در کنترل موالید و طرز نگرش طبیعت گرایانه و حتی ماوراء طبیعی دانستن زاد و ولد و اینکه "هرآنکس که دندان دهد، نان دهد"، دربین زنان مقیم امریکا بیش از زنان مقیم ایران تعدیل شده است با وجودیکه آثار زیان بار و مشقت بارداری های کنترل نشده را بیش از مردان، زنان متحمل می شوند. در یافته مربوط به محور (8) نیز این محور تقریبا موید همان نگرش است.
محور 9) این محور با توجه به تفاوت کیفی محتوای رسانه ها و آزادی اطلاع رسانی در دو منطقه محل زیست دو گروه مورد بررسی، چندان قابل مقایسه نیست. ولی تعصب زنان ایرانی گروه 2 مقیم درایران نسبت به مردان بیشتر است (قریب دو برابر) و رسانه ها را خاصه از این نظر که می تواند حریم نفوذ و قدرت خانواده بر کودکان را مخدوش کند، تایید نمی کنند. رسانه های کنترل شده و دولتی ایران نیز بقدری درباره مسائل اخلاقی و روابط جنسی محافظه کارانه حرکت کرده و تولید برنامه می کنند که ضریب آثار سوء آن با رسانه های امریکایی قابل مقایسه نیست و ازهمین روست که گروه 1 درامریکا بیش ازایرانیان گروه 2 رسانه ها را برای نوجوانان خود غیر مفید تلقی می کنند.
محور10) ازنظر نرخ مدارای جنسی میان ایرانیان دو گروه درباره رابطه جنسی افراد همجنس خواه زن یا مرد، تفاوت ها بسیار قطبی و معکوس است بطوریکه 80 درصد ایرانیان گروه 1 اعم از زن و مرد درامریکا معتقد به آزادی همجنس گرایان و عدم مجازات آنان بوده و برعکس 80 درصد ایرانیان مقیم ایران به مجازات آنان باور دارند. پیش از هرچیز این تفاوت گویای چند عامل است که عبارتند از تعصب نظر، غلبه باورهای دینی که این عمل را بشدت محکوم کرده و مجازات سنگینی تا حد مرگ برآن قائل است و القای باورهای سنتی در روابط جنسی که بطور طبیعی از دیر زمان میان ناهمجنسان بوده است. همچنین بسیاری از مفاهیم حقوق بشری و ضرورتهای شناسایی حقوق افرادی که اصولا در پیوستار زن و مرد بودن از هردو جنسیت بهره برده اند و تحلیل علمی و عینی آن از یکسو و مدارا و پذیرش آنان بعنوان انسانهایی همانند دیگر انسان ها از سوی دیگر، از زمره مفاهیمی است که کمتر در جامعه ایران امروز فرصت طرح و تحلیل و پذیرش یافته است. دربین زنان و مردان مقیم ایران، زنان بیش از مردان به مجازات همجنس گرایان تاکید دارند.
محور11) درخصوص ضرورت ازدواج دختر با پرس که با رابطه جنسی پیش از ازدواج منجر به بارداری دختر شده است، 32 درصد گروه 1 و 48 درصد گروه 2 براین باورند که باید پسران خاطی تن به ازدواج با دختران باردار بدهند. بنظر می رسد صرفنظر از بعد حقوقی این امر، نکته مهم نهفته دراین نگرش به پدیده قداست خانواده و ضرورت شناسایی پدر و مادر فرزند متولد شده باشد که در قوانین و فرهنگ ایرانی بعنوان نامشروع تلقی شده و از بسیاری از امکانات طبیعی و حتی اولیه دیگر فرزندان محروم خواهد شد. البته به دلیل آزادی سقط جنین در امریکا یا حداقل امکانپذیر بودن آن، نزدیک 70 درصد ایرانیان مقیم امریکا با ازدواج حتمی پسران با دخترانی که عامل بارداری آنان شده اند، مخالفت می کنند. این محور با محور2 تحت عنوان بدنامی و بی عفتی و نا پاکدامنی نیز بسیار درارتباŸ1; است.
محور12 و 13) نشان می دهد که نگرش به ازدواج زیر سن قانونی و به تعبیری ازدواج کودکان درایران دستخوش تغییر شده است. البته چنانکه گفته شد این نگرش ویژه ایرانیان خارج از کشور و شهر تهران و از اقشار متوسط جامعه است و هنوز متاسفانه ازدواج کودکان زیر 18 سال و بطریق اولی زیر 21 سال درایران بوقوع می پیوندد. آمار مربوط به ازدواج کودکان زیر 18 سال درایران قریب بیش از 600 هزارنفر را نشان می دهد که زیر این سن ناخواسته تن به ازدواج داده اند (4). سایر محورهای ( 14و 15) ارائه شده نیز بنظر نیازمند توضیح واضح نمی باشد.
جدول 1) نگرش ایرانیان به رابطه جنسی پیش ازازدواج و مناسبات جنسی
مکان/ گروه
گروه 1- درامریکا (%)
گروه 2- درایران (%)
محورها
مرد
زن
کل
مرد
زن
کل
1
آمیزش جنسی قبل ارازدواج غلط است
33
26
28
36
59
46
2
رابطه جنسی پیش ازازدواج برای دختران بدنامی دارد
28
15
20
49
61
54
3
مردان خواهان ازدواج با دختران باکره هستند
63
61
62
80
76
78
4
امیزش جنسی پیش ازازدواج برای پسران و نه دختران قابل قبول است
11
8
9
27
21
25
5
برای زنان ومردان ایرانی معیارهای مضاعف جنسی وجوددارد
77
76
77
65
71
68
6
رابطه جنسی بیش ازداشتن یک وقت خوب ارزش دارد
75
85
81
56
71
63
7
کنترل زادوولد باید برای جوانان اموخته شود
92
99
96
60
48
55
8
نیازی به آموزش جنسی درمدارس نیست
28
13
19
44
50
47
9
تلویزیون، رادیو و رسانه های نوشتاری همواره نوجوانان را به سوی سکس سوق می دهند
73
74
74
24
44
32
10
همجنس گرایان باید مجازات شوند
25
18
21
75
83
78
11
اگرپسری دختری را باردارکند باید با او ازدواج کند
37
29
32
46
48
47
12
دختران نباید پیش از 21 سالگی ازدواج کنند
36
48
42
35
56
45
13
دختران معتقدند اگرنتوانند پیش از21سالگی ازدواج کنند رودست خانواده خواهند ماند!
8
6
7
11
7
9
14
دختران به قصد ازدواج جویای پسرهستند ولی پسران به قصد رایطه جنسی
44
59
53
28
54
39
15
خوشگذرانی پیش ازازدواج بهترین است چون پس ازآن زندگی یکنواخت است
13
14
14
15
27
20
جدول2) نگرش ایرانیان به تربیت کودکان
مکان/ گروه
گروه 1- درامریکا (%)
گروه 2- درایران (%)
محورها
مرد
زن
کل
مرد
زن
کل
1
اشتغال مادر تا پیش ازیکسالگی برای کودکانش زیان آور نیست
21
25
24
27
29
28
2
آزادی بیش ازحد به نوجوانان مشکل زااست
72
76
74
75
80
77
3
نوجوانان باید بتوانند عصرها بدون اجازه والدین برون ازخانه باشند
15
10
12
9
14
11
4
اندکی ازبزرگسالان می توانند نوجوانان را بفهمند
64
69
67
75
79
76
5
پسربچه ها وقت زیادی رابه ظاهرشان صرف می کنند
43
42
43
54
56
55
6
نوجوانان هرکاری می کنند یاهرلباسی می پوشند، به خودشان مربوط است
23
30
27
33
44
38
این گروه درامریکا مدارای بیشتری نسبت به همجنس بازان دارند و پذیرش بیشتری نسبت ازهم پاشیدگی خانواده نشان می دهند. ایرانیان در هردو کشور نشان داده اند که ارزش بالایی به نقش مادر و خانواده و وفاداری خانوادگی داده و آزادی نامحدود جوانان را نمی پذیرند (منبع 1،ص19).
گروه سنی مورد بررسی بین 20 تا 50 سال و متوسط سنی گروه ایرانی درامریکا (گروه 1) 37 و گروه ایرانی درایران (گروه 2) 32 سال است. از گروه 1 بیش از 55 درصد مقیم کالیفرنیا و 45 درصد مقیم ایالت های پنسیلوانیا، نیوجرسی و ایندیانا هستند و گروه 2 عمدتا ازتهران می باشند. 55 درصد گروه 1 و 57 درصد گروه 2 متاهل بودند. جدول زیر اهم یافته های این تحقیق را به نمایش می گذارد. پرسشنامه این تحقیق در 25 محور تنظیم شده که 23 محور آن برگرفته از پرسشنامه استاندارد شده شافیلد است (2). بدیهی است دستاوردهای این تحقیق نمی تواند به کل جامعه تعمیم داده شود و فقط مقایسه ای را بدست می دهد که قابل توجه است.
ذکر این نکته ضروری است که بخش بزرگی از تحلیل های مستند به آمار و یافته های این تحقیق متعلق به نویسنده این سطور است و هرجا تحلیل یا فاکتی از پژوهشگران این تحقیق آورده شده است بدان استناد می شود. دراینجا به ترتیب تلاش می شود تحلیلی از اهم یافته های این تحقیق ارائه شود:
رابطه جنسی پیش ازازدواج و مناسبات جنسی:
محور1) چنانکه یافته های جدول 1 نشان می دهد ایرانیان بطور کلی نگرش شان نسبت به آمیزش جنسی پیش از ازدواج تعدیل یافته و بیش از 50 درصد گروه 2 و بیش از 70 درصد گروه یک به اهمیت آن صحه گذارده اند. بدیهی است این نسبت هنوز درداخل کشور بویژه در بخش روستایی جندان قابل دریافت نیست و بخش تحصیلکرده و طبقه متوسط شهری چنین رویکردی رابیشتر اتخاذ کرده اند. ازسوی دیگر ازنظر تفاوت نگرش جنسی نیز، دربین گروه 2 مقیم درایران، مردان نسبت به زنان آزاداندیش ترند بویژه اینکه این آمیزش می تواند عملا منحصر به مردان باشد! و چنانکه در محورهای مربوط به باکره بودن شاهد خواهیم بود این آمیزش را درمورد دختران نمی پسندند! لذا نزدیک به 60 درصد زنان ایرانی مورد بررسی آمیزش جنسی پیش از ازدواج را امری غلط و ناپسند می شمارند. این نگرش دربین زنان ایرانی مقیم امریکا درست برعکس بوده و زنان کمتر از مردان بدان باور دارند! به عبارت دیگر زنان گروه 1 درامریکا نسبت به زنان مقیم ایران و حتی مردان مقیم ایران و امریکا به آمیزش پیش از ازدواج باور پیدا کرده اند.
محور2) چنانکه گفته شد دراین محور نگرش مردان تفاوت کیفی با یافته های محور قبلی می یابد! یطوریکه وقتی بحث آمیزش پیش ازازدواج محدود به آزادی آمیزش برای دختران می شود، نگرش مردان ایرانی مقیم در ایران تغییر می یابد. بگونه ای که با وجودیکه 64 درصد مردان گروه 2 درایران با آمیزش پیش ازازدواج موافقند، ولی فقط 51 درصد آنان این توافق را درمورد دختران نیز قبول می کنند. دراین میان مردان و زنان ایرانی گروه 1 هردو با نسبت کمتری با بدنامی دختران درصورت آمیزش پیش ازازدواج موافقند (درکل 80 درصد)، درحالیکه این نسبت درمقایسه با محور قبلی با اختلاف 12 درصد کمتر گویای این است که مردان و زنان گروه 1 با نسبت بیشتری این پدیده را مذموم می دانند (با46 درصد).
محور3) همچنین ارزیابی تمایل به ازدواج با دختر باکره و بدون آمیزش جنسی دربین مردان هردو گروه بالا است و نقطه تناقض همین جاست که علیرغم اینکه قریب 70 درصد مردان مقیم امریکا با آمیزش جنسی پیش از ازدواج موافق هستند ولی درعمل بیش از60 درصد با آن بنوعی مخالفت کرده و خواهان ازدواج با دختر باکره هستند! موید این امر تلاش برخی مردان ایرانی برای ازدواج با دختران باکره مقیم ایران است که بصورت ازدواج پستی نیز موسوم و رواج یافته است. در بین مردان مقیم ایران نیز شواهد نشان می دهد علیرغم اینکه 50 درصد مخالف مذموم بودن سکس پیش ازازدواج هستند و 64 درصد آن را بطورکلی غلط نمی شمارند (محور1) ولی درموضوع انتخاب همسر و ازدواج، 80 درصد بدنبال یافتن دختران دوشیزه و باکره هستند! دراینجا روشن نیست آیا درصورت باور به اینکه باکره بودن اهمیت ندارد، چگونه در موقع عمل این دست از مردان خواهند توانست با 80 درصد تمایل به ازدواج با دختران باکره، به کام خویش دست یابند!
دراین باره نگرش زنان نیز تایید کننده این است که مردان دارای چنین نگرشی بوده و به اصطلاح ازدواج با دختران دست اول را جویا هستند هرچند که خودشان دست اول نباشند! درواقع بر خلاف اظهار نظر مردان، زنان هر دو گروه درباره مردان گونه دیگری فکر کرده و بویژه زنان مقیم ایران باکره بودن دختران را از پیش فرض های خود ازسوی مردان تلقی می کنند (با76 درصد). به تعبیر نویسندگان و محققان این پژوهش، "معیارهای بکارت و نجابت و اصالت خانوادگی، معیارهای طلایی انتخاب همسر توسط مردان ایرانی است و ازدواج تنها راه مشروع رابطه جنسی درایران محسوب می شود" (منبع 2، ص 20). این نگرش و سلوک به آنجایی منتهی شده است که به تعبیر دیگر درفضای فرهنگی ایران آمیزش جنسی به کام ایرانی مبدل شده است ( 3).
محور4) دراین محور نیز این تناقض یا دوگانگی نظر درشاخص سنجش آمیزش جنسی پیش ازازدواج برای پسر و دختر مجدد بچشم می خورد بطوریکه برخلاف نگرش مردان و زنان ایرانی، دراینجا 91 درصد گروه 1 و 75 درصد گروه 2 این تفاوت را قبول ندارند. بطور طبیعی نگرش ایرانیان گروه 1 نسبت به گروه 2 دارای نگرش برابر خواهانه تری است چراکه زندگی در محیط فرهنگی متفاوت ازایران این امکان تعدیل نگرش را فراهم می کند. ولی چنانکه گفته شد اولا درعمل یافته محورهای پیشین موید این است که مردان چنین نمی اندیشند و یا در تناقض نگرشی و رفتاری بسر می برند و مردان ایرانی نیز در بخش های سنتی تر جامعه ایران چنین مدارایی از خود نشان نمی دهند. درمورد زنان نیز نسبت کسانی که به تفاوت جنسی در زمینه ارتباط جنسی پیش از ازدواج معتقدند مخالفت بیشتری وجود دارد بطوریکه زنان بیش از مردان این تفاوت را بر نمی تابند و برابر خواهانه تر می نگرند.
محور5) وضعیت مضاعف و افراطی معیارها و نگرش ها و ارزشها و هنجارهای جنسی درفرهنگ ایران نیز در واقع با اندکی تفاوت بین هردو گروه مورد تایید است ولی زنان ایرانی گروه 2 درایران بیش ازمردان گروه خود به این امر صحه گذارده اند چرا که مردان بطور طبیعی دارای آزادی بیشتری هستند خواه از نظر عرف و خواه قوانین مجازات. اما دربین زنان گروه 1 درامریکا این باور حتی شدید تر از زنان ایران خود رانشان می دهد. این برداشت دربین مردان ایرانی دو گروه نیز بچشم می خورد.
محور6) ایرانیان گروه 1 درامریکا بیش از گروه 2 درایران به اهمیت رابطه جنسی توجه داشته اند. به بیان دیگر تعداد ایرانیان مقیم ایران که رابطه جنسی را وقت چندان خوب و مطبوعی نمی شمارند، حدود دو برابر ایرانیان مقیم امریکاست (47 به19درصد). درعین حال مردان امریکا بیش از مردان ایران زمان رابطه جنسی را با ارزش می دانند که ناشی از هم امکانات دسترسی ایرانیان به سکس آزاد درامریکا است! و هم ناشی از دگم ها یا تعصبات مرد ایرانی است که هنوز سکس و گفتگو پیرامون آن را تابو تلقی می کند. ازسوی دیگر زنان هردو گروه این رابطه را نسبت به مردان با ارزش تر بر می شمرند و حتی به دلیل آزادی نگاه و عمل زنان ایرانی گروه 1 نسبت به گروه 2، زنان مقیم درامریکا بیش از ایران، زمان صرف شده در بستر همخوابگی را زمان مطلوبی می شمارند. می توان این امر را به میزان آگاهی و بیداری جنسی زنان درامریکا هم منسوب ساخت که دربین زنان مقیم درایران کمتراست.
محور7) برخلاف اینکه نرخ زادو ولد درایران پایین آمده و بعد خانوار از بیش از 5 به نزدیک 4 نزول کرده است ولی از نظر ذهنی هنوز 46 درصد ایرانیان گروه 2 معتقد به آموزش روش های پیشگیری برای کنترل موالید و نرخ باروری نیستند. این نگرش بین زنان بیش از مردان است (52 به 40). برخلاف آن علاوه بر اینکه باور به این روش های آموزشی برای کنترل زادو ولد بین گروه 1 بیش از یک و نیم برابر گروه 2 است، نسبت زنانی که به این امر معتقدند بسیار بیشتر است (99 به 48 ). میزان شناخت از نقش انسانی در کنترل موالید و طرز نگرش طبیعت گرایانه و حتی ماوراء طبیعی دانستن زاد و ولد و اینکه "هرآنکس که دندان دهد، نان دهد"، دربین زنان مقیم امریکا بیش از زنان مقیم ایران تعدیل شده است با وجودیکه آثار زیان بار و مشقت بارداری های کنترل نشده را بیش از مردان، زنان متحمل می شوند. در یافته مربوط به محور (8) نیز این محور تقریبا موید همان نگرش است.
محور 9) این محور با توجه به تفاوت کیفی محتوای رسانه ها و آزادی اطلاع رسانی در دو منطقه محل زیست دو گروه مورد بررسی، چندان قابل مقایسه نیست. ولی تعصب زنان ایرانی گروه 2 مقیم درایران نسبت به مردان بیشتر است (قریب دو برابر) و رسانه ها را خاصه از این نظر که می تواند حریم نفوذ و قدرت خانواده بر کودکان را مخدوش کند، تایید نمی کنند. رسانه های کنترل شده و دولتی ایران نیز بقدری درباره مسائل اخلاقی و روابط جنسی محافظه کارانه حرکت کرده و تولید برنامه می کنند که ضریب آثار سوء آن با رسانه های امریکایی قابل مقایسه نیست و ازهمین روست که گروه 1 درامریکا بیش ازایرانیان گروه 2 رسانه ها را برای نوجوانان خود غیر مفید تلقی می کنند.
محور10) ازنظر نرخ مدارای جنسی میان ایرانیان دو گروه درباره رابطه جنسی افراد همجنس خواه زن یا مرد، تفاوت ها بسیار قطبی و معکوس است بطوریکه 80 درصد ایرانیان گروه 1 اعم از زن و مرد درامریکا معتقد به آزادی همجنس گرایان و عدم مجازات آنان بوده و برعکس 80 درصد ایرانیان مقیم ایران به مجازات آنان باور دارند. پیش از هرچیز این تفاوت گویای چند عامل است که عبارتند از تعصب نظر، غلبه باورهای دینی که این عمل را بشدت محکوم کرده و مجازات سنگینی تا حد مرگ برآن قائل است و القای باورهای سنتی در روابط جنسی که بطور طبیعی از دیر زمان میان ناهمجنسان بوده است. همچنین بسیاری از مفاهیم حقوق بشری و ضرورتهای شناسایی حقوق افرادی که اصولا در پیوستار زن و مرد بودن از هردو جنسیت بهره برده اند و تحلیل علمی و عینی آن از یکسو و مدارا و پذیرش آنان بعنوان انسانهایی همانند دیگر انسان ها از سوی دیگر، از زمره مفاهیمی است که کمتر در جامعه ایران امروز فرصت طرح و تحلیل و پذیرش یافته است. دربین زنان و مردان مقیم ایران، زنان بیش از مردان به مجازات همجنس گرایان تاکید دارند.
محور11) درخصوص ضرورت ازدواج دختر با پرس که با رابطه جنسی پیش از ازدواج منجر به بارداری دختر شده است، 32 درصد گروه 1 و 48 درصد گروه 2 براین باورند که باید پسران خاطی تن به ازدواج با دختران باردار بدهند. بنظر می رسد صرفنظر از بعد حقوقی این امر، نکته مهم نهفته دراین نگرش به پدیده قداست خانواده و ضرورت شناسایی پدر و مادر فرزند متولد شده باشد که در قوانین و فرهنگ ایرانی بعنوان نامشروع تلقی شده و از بسیاری از امکانات طبیعی و حتی اولیه دیگر فرزندان محروم خواهد شد. البته به دلیل آزادی سقط جنین در امریکا یا حداقل امکانپذیر بودن آن، نزدیک 70 درصد ایرانیان مقیم امریکا با ازدواج حتمی پسران با دخترانی که عامل بارداری آنان شده اند، مخالفت می کنند. این محور با محور2 تحت عنوان بدنامی و بی عفتی و نا پاکدامنی نیز بسیار درارتباŸ1; است.
محور12 و 13) نشان می دهد که نگرش به ازدواج زیر سن قانونی و به تعبیری ازدواج کودکان درایران دستخوش تغییر شده است. البته چنانکه گفته شد این نگرش ویژه ایرانیان خارج از کشور و شهر تهران و از اقشار متوسط جامعه است و هنوز متاسفانه ازدواج کودکان زیر 18 سال و بطریق اولی زیر 21 سال درایران بوقوع می پیوندد. آمار مربوط به ازدواج کودکان زیر 18 سال درایران قریب بیش از 600 هزارنفر را نشان می دهد که زیر این سن ناخواسته تن به ازدواج داده اند (4). سایر محورهای ( 14و 15) ارائه شده نیز بنظر نیازمند توضیح واضح نمی باشد.
جدول 1) نگرش ایرانیان به رابطه جنسی پیش ازازدواج و مناسبات جنسی
مکان/ گروه
گروه 1- درامریکا (%)
گروه 2- درایران (%)
محورها
مرد
زن
کل
مرد
زن
کل
1
آمیزش جنسی قبل ارازدواج غلط است
33
26
28
36
59
46
2
رابطه جنسی پیش ازازدواج برای دختران بدنامی دارد
28
15
20
49
61
54
3
مردان خواهان ازدواج با دختران باکره هستند
63
61
62
80
76
78
4
امیزش جنسی پیش ازازدواج برای پسران و نه دختران قابل قبول است
11
8
9
27
21
25
5
برای زنان ومردان ایرانی معیارهای مضاعف جنسی وجوددارد
77
76
77
65
71
68
6
رابطه جنسی بیش ازداشتن یک وقت خوب ارزش دارد
75
85
81
56
71
63
7
کنترل زادوولد باید برای جوانان اموخته شود
92
99
96
60
48
55
8
نیازی به آموزش جنسی درمدارس نیست
28
13
19
44
50
47
9
تلویزیون، رادیو و رسانه های نوشتاری همواره نوجوانان را به سوی سکس سوق می دهند
73
74
74
24
44
32
10
همجنس گرایان باید مجازات شوند
25
18
21
75
83
78
11
اگرپسری دختری را باردارکند باید با او ازدواج کند
37
29
32
46
48
47
12
دختران نباید پیش از 21 سالگی ازدواج کنند
36
48
42
35
56
45
13
دختران معتقدند اگرنتوانند پیش از21سالگی ازدواج کنند رودست خانواده خواهند ماند!
8
6
7
11
7
9
14
دختران به قصد ازدواج جویای پسرهستند ولی پسران به قصد رایطه جنسی
44
59
53
28
54
39
15
خوشگذرانی پیش ازازدواج بهترین است چون پس ازآن زندگی یکنواخت است
13
14
14
15
27
20
جدول2) نگرش ایرانیان به تربیت کودکان
مکان/ گروه
گروه 1- درامریکا (%)
گروه 2- درایران (%)
محورها
مرد
زن
کل
مرد
زن
کل
1
اشتغال مادر تا پیش ازیکسالگی برای کودکانش زیان آور نیست
21
25
24
27
29
28
2
آزادی بیش ازحد به نوجوانان مشکل زااست
72
76
74
75
80
77
3
نوجوانان باید بتوانند عصرها بدون اجازه والدین برون ازخانه باشند
15
10
12
9
14
11
4
اندکی ازبزرگسالان می توانند نوجوانان را بفهمند
64
69
67
75
79
76
5
پسربچه ها وقت زیادی رابه ظاهرشان صرف می کنند
43
42
43
54
56
55
6
نوجوانان هرکاری می کنند یاهرلباسی می پوشند، به خودشان مربوط است
23
30
27
33
44
38
اغاز کار
سلام به همه باز دیدکنندگان،مخاطبان،دانشجویان دانشگاه ملی تبریز،دوستان خوابگاهی . زیاد فک نمیزنم.این وبلاگ را تازه ساخته ام وتصمیم دارم هر از چند گاهی موضوعی را در حوزه جامعه شناسی سکس بنویسم دوستانی که مایل باشند میتوانند در اظهار نظر ها مشارکت کرده ومطالب خود را ارسال کنند. سکس به عنوان نیاز انسانی به حیطه پنهان وانکار شده جامعه رانده شده وسخن راندن از ان نیز تابو تلقی میشود .شدت و ضعف این امر بسته به میزان و محتوا(کیفیت وکمیت) محصوراتی است که فرهنگ جامعه موجد ان است. واپس راندن سکس تبعات ناخوشایندی را ایجاد میکند خوداگاهی انسانها در مورد سکس وشیوه نگرش انان میتواند این تبعات منفی جامعه شناختی و روانشناختی را تقلیل دهد واین وبلاگ ابتدا برای نگارنده وسپس برای مخاطبان در این راستا قدم بر میدارد.ضمنا این وبلاگ صرفا مختص جامعه شناسی سکس نبوده وبه رویکرد های دیگر نظیر فلسفه سکس،روانشناسی سکس، سکس وسینما ،سکس وادبیات و... می پردازد. انگاه که مطالب از خودم نبوده تا حد امکان منبع اصلی ان را ذکر نموده ام .درود
اشتراک در:
پستها (Atom)